Sunteți pe pagina 1din 60

‫‪right click and select right to left document‬‬

‫=========================================================‬

‫تلش دارد تا با کمک افرادی که)‪ (http://www.banitak.com/library‬کتابانه دییتال بانی تک‬

‫در اختیار ‪ txt‬تایل دارند آثار فارسی را که قانون حق نشر شامل آن ها نی شود به صورت‬

‫هگان قرار دهد‪.‬در صورتی که‬

‫تایل دارید با ما هکاری داشته باشید و کتاب مورد علقه خود را در کتابانه قرار دهید می‬

‫توانید با ما به آدرس‬

‫‪.‬تاس بگیید ‪library@banitak.com‬‬

‫=========================================================‬

‫عنوان کتاب ‪ :‬اسی‬

‫نویسنده ‪ :‬فروغ فرخزاد‬

‫تاریخ نشر ‪ :‬دی ماه ‪1382‬‬

‫تایپ ‪ :‬تورج ا‪ .‬قوچانی‬


‫)‪(http://www.geocities.com/persianpoetry/modern/foroogh/foroogh02.html‬‬

‫اسی‬

‫شب و هوس‬

‫در انتظار خواب و صد افسوس‬

‫خواب به چشم باز نی آید‬

‫اندوهگي و غمزده می گوي‬

‫شاید ز روی ناز نی آید‬

‫چون سایه گشته خواب و نی افتد‬

‫در دام های روشن چشمان‬

‫می خواند آن نفته نامعلوم‬

‫در ضربه های نبض پریشان‬

‫مغروق این جوانی معصومم‬

‫مغروق لظه های فراموشی‬


‫مغروق این سلم نوازشبار‬

‫در بوسه و نگاه و هم آغوشی‬

‫می خواهش در این شب تنهائی‬

‫با دیدگان گمشده در دیدار‬

‫با درد‪ ،‬درد ساكت زیبائی‬

‫سرشار‪ ،‬از تامی خود سرشار‬

‫می خواهش كه بفشردم بر خویش‬

‫بر خویش بفشرد من شیدا را‬

‫بر هستیم بپیچد‪ ،‬پیچدسخت‬

‫آن بازوان گرم و توانا را‬

‫در لبلی گردن و موهاي‬

‫گردش كند نسیم نفس هایش‬

‫نوشد‪ ،‬بنوشدم كه بپیوندم‬

‫با رود تلخ خویش به دریایش‬

‫وحشی و داغ و پر عطش و لرزان‬

‫چون شعله های سركش بازیگر‬

‫درگیدم‪ ،‬به ههمه درگید‬

‫خاكستم باند در بست‬

‫در آسان روشن چشمانش‬

‫بینم ستاره های تنا را‬

‫در بوسه های پر شررش جوي‬

‫لذات آتشي هوس ها را‬

‫می خواهش دریغا‪ ،‬می خواهم‬

‫می خواهش به تیه‪ ،‬به تنهائی‬

‫می خوانش به گریه‪ ،‬به بی تابی‬

‫می خوانش به صب‪ ،‬شكیبائی‬


‫لب تشنه می دود نگهم هر دم‬

‫در حفره های شب‪ ،‬شبی بی پایان‬

‫او‪ ،‬آن پرنده‪ ،‬شاید می گرید‬

‫بر بام یك ستاره سرگردان‬

‫***‬

‫شعله رمیده‬

‫می بندم این دو چشم پرآتش را‬

‫تا ننگرد درون دو چشمانش‬

‫تا داغ و پر تپش نشود قلبم‬

‫از شعله نگاه پریشانش‬

‫می بندم این دو چشم پرآتش را‬

‫تا بگذرم ز وادی رسوائی‬

‫تا قلب خامشم نكشد فریاد‬

‫رو می كنم به خلوت و تنهائی‬

‫ای رهروان خسته چه می جوئید‬

‫در این غروب سرد ز احوالش‬

‫او شعله رمیده خورشید است‬

‫بیهوده می دوید به دنبالش‬

‫او غنچه شكفته مهتابست‬

‫باید كه موج نور بیفشاند‬

‫بر سبزه زار شب زده چشمی‬

‫كاو را بوابگاه گنه خواند‬

‫باید كه عطر بوسه خاموشش‬

‫با ناله های شوق بیامیزد‬

‫در گیسوان آن زن افسونگر‬

‫دیوانه وار عشق و هوس ریزد‬


‫باید شراب بوسه بیاشامد‬

‫از ساغر لبان فریبائی‬

‫مستانه سرگذارد و آرامد‬

‫بر تكیه گاه سینه زیبائی‬

‫ای آرزوی تشنه به گرد او‬

‫بیهوده تار عمر چه می بندی؟‬

‫روزی رسد كه خسته و وامانده‬

‫بر این تلش بیهوده می خندی‬

‫آتش زن به خرمن امیدت‬

‫با شعله های حسرت و ناكامی‬

‫ای قلب فتنه جوی گنه كرده‬

‫شاید دمی ز فتنه بیارامی‬

‫می بندمت به بند گران غم‬

‫تا سوی او دگر نكنی پرواز‬

‫ای مرغ دل كه خسته و بیتابی‬

‫دمساز باش با غم او‪ ،‬دمساز‬

‫***‬

‫رمیده‬

‫نی دان چه می خواهم خدایا‬

‫به دنبال چه می گردم شب و روز‬

‫چه می جوید نگاه خسته من‬

‫چرا افسرده است این قلب پرسوز‬

‫ز جع آشنایان می گریزم‬

‫به كنجی می خزم آرام و خاموش‬

‫نگاهم غوطه ور در تیگی ها‬

‫به بیمار دل خود می دهم گوش‬


‫گریزان از این مردم كه با من‬

‫بظاهر هدم و یكرنگ هستند‬

‫ولی در باطن از فرط حقارت‬

‫به دامان دوصد پیایه بستند‬

‫از این مردم‪ ،‬كه تا شعرم شنیدند‬

‫بروي چون گلی خوشبو شكفتند‬

‫ولی آن دم كه در خلوت نشستند‬

‫مرا دیوانه ای بدنام گفتند‬

‫دل من‪ ،‬ای دل دیوانه من‬

‫كه می سوزی ازین بیگانگی ها‬

‫مكن دیگر ز دست غی فریاد‬

‫خدارا‪ ،‬بس كن این دیوانگی ها‬

‫***‬

‫خاطرات‬

‫باز در چهره خاموش خیال‬

‫خنده زد چشم گناه آموزت‬

‫باز من ماندم و در غربت دل‬

‫حسرت بوسه هستی سوزت‬

‫باز من ماندم و یك مشت هوس‬

‫باز من ماندم و یك مشت امید‬

‫یاد آن پرتو سوزنده عشق‬

‫كه ز چشمت به دل من تابید‬

‫باز در خلوت من دست خیال‬

‫صورت شاد ترا نقش نود‬

‫بر لبانت هوس مستی ريت‬

‫در نگاهت عطش توفان بود‬


‫یاد آنشب كه ترا دیدم و گفت‬

‫دل من با دلت افسانه عشق‬

‫چشم من دید در آن چشم سیاه‬

‫نگهی تشنه و دیوانه عشق‬

‫یاد آن بوسه كه هنگام وداع‬

‫بر لبم شعله حسرت افروخت‬

‫یاد آن خنده بینگ و خوش‬

‫كه سراپای وجودم را سوخت‬

‫رفتی و در دل من ماند بای‬

‫عشقی آلوده به نومیدی و درد‬

‫نگهی گمشده در پرده اشك‬

‫حسرتی یخ زده در خنده سرد‬

‫آه اگر باز بسوي آئی‬

‫دیگر از كف ندهم آسانت‬

‫ترسم این شعله سوزنده عشق‬

‫آخر آتش فكند برجانت‬

‫***‬

‫رویا‬

‫باز من ماندم و خلوتی سرد‬

‫خاطراتی ز بگذشته ای دور‬

‫یاد عشقی كه با حسرت و درد‬

‫رفت و خاموش شد در دل گور‬

‫روی ویرانه های امیدم‬

‫دست افسونگری شعی افروخت‬

‫مرده ئی چشم پرآتشش را‬

‫از دل گور بر چشم من دوخت‬


‫ناله كردم كه ای وای‪ ،‬این اوست‬

‫در دل از نگاهش‪ ،‬هراسی‬

‫خنده ای بر لبانش گذر كرد‬

‫كای هوسران‪ ،‬مرا می شناسی‬

‫قلبم از فرط اندوه لرزید‬

‫وای بر من‪ ،‬كه دیوانه بودم‬

‫وای بر من‪ ،‬كه من كشتم او را‬

‫وه كه با او چه بیگانه بودم‬

‫او به من دل سپرد و بز رنج‬

‫كی شد از عشق من حاصل او‬

‫با غروری كه چشم مرا بست‬

‫پا نادم بروی دل او‬

‫من به او رنج و اندوه دادم‬

‫من به خاك سیاهش نشاندم‬

‫وای بر من‪ ،‬خدایا‪ ،‬خدایا‬

‫من به آغوش گورش كشاندم‬

‫در سكوت لبم ناله پیچید‬

‫شعله شع مستانه لرزید‬

‫چشم من از دل تیگی ها‬

‫قطره اشكی در آن چشم ها دید‬

‫هچو طفلی پشیمان دویدم‬

‫تا كه درپایش افتم به خواری‬

‫تا بگوي كه دیوانه بودم‬

‫مي توانی به من رحت آری‬

‫دامنم شع را سرنگون كرد‬


‫چشم ها در سیاهی فرو رفت‬

‫ناله كردم مرو‪ ،‬صب كن‪ ،‬صب‬

‫لیكن او رفت‪ ،‬بی گفتگو رفت‬

‫وای بر من‪ ،‬كه دیوانه بودم‬

‫من به خاك سیاهش نشاندم‬

‫وای بر من‪ ،‬كه من كشتم او را‬

‫من به آغوش گورش كشاندم‬

‫***‬

‫هرجائی‬

‫از پیش من برو كه دل آزارم‬

‫ناپایدار و سست و گنه كارم‬

‫در كنج سینه یك دل دیوانه‬

‫در كنج دل هزار هوس دارم‬

‫قلب تو پاك و دامن من ناپاك‬

‫من شاهدم به خلوت بیگانه‬

‫تو از شراب بوسه من مستی‬

‫من سر خوش از شراب و پیمانه‬

‫چشمان من هزار زبان دارد‬

‫من ساقیم به مفل سرمستان‬

‫تا كی ز درد عشق سخن گوئی‬

‫گر بوسه خواهی از لب من‪ ،‬بستان‬

‫عشق تو هچو پرتو مهتابست‬

‫تابیده بی خب به لن زاری‬

‫باران رحتی است كه می بارد‬

‫بر سنگلخ قلب گنه كاری‬

‫من ظلمت و تباهی جاویدم‬


‫تو آفتاب روشن امیدی‬

‫برجان‪ ،‬ای فروغ سعادتبخش‬

‫دیر است این زمان‪ ،‬كه تو تابیدی‬

‫دیر آمدی و دامنم از كف رفت‬

‫دیر آمدی و غرق گنه گشتم‬

‫از تند باد ذلت و بدنامی‬

‫افسردم و چو شع تبه گشتم‬

‫***‬

‫اسی‬

‫ترا می خواهم و دان كه هرگز‬

‫به كام دل در آغوشت نگیم‬

‫توئی آن آسان صاف و روشن‬

‫من این كنج قفس‪ ،‬مرغی اسیم‬

‫ز پشت میله های سرد و تیه‬

‫نگاه حسرت حیان برویت‬

‫در این فكرم كه دستی پیش آید‬

‫و من ناگه گشاي پر بسویت‬

‫در این فكرم كه در یك لظه غفلت‬

‫از این زندان خامش پر بگیم‬

‫به چشم مرد زندانبان بندم‬

‫كنارت زندگی از سر بگیم‬

‫در این فكرم من و دان كه هرگز‬

‫مرا یارای رفت زین قفس نیست‬

‫اگر هم مرد زندانبان بواهد‬

‫دگر از بر پروازم نفس نیست‬


‫ز پشت میله ها‪ ،‬هر صبح روشن‬

‫نگاه كودكی خندد بروي‬

‫چو من سر می كنم آواز شادی‬

‫لبش با بوسه می آید بسوي‬

‫اگر ای آسان خواهم كه یكروز‬

‫از این زندان خامش پر بگیم‬

‫به چشم كودك گریان چه گوي‬

‫ز من بگذر‪ ،‬كه من مرغی اسیم‬

‫من آن شعم كه با سوز دل خویش‬

‫فروزان می كنم ویرانه ای را‬

‫اگر خواهم كه خاموشی گزینم‬

‫پریشان می كنم كاشانه ای را‬

‫***‬

‫بوسه‬

‫در دو چشمش گناه می خندید‬

‫بر رخش نور ماه می خندید‬

‫در گذرگاه آن لبان خوش‬

‫شعله ئی بی پناه می خندید‬

‫شرمناك و پر از نیازی گنگ‬

‫با نگاهی كه رنگ مستی داشت‬

‫‪:‬در دو چشمش نگاه كردم و گفت‬

‫باید از عشق حاصلی برداشت‬

‫سایه ئی روی سایه ئی خم شد‬

‫در نانگاه رازپرور شب‬

‫نفسی روی گونه ئی لغزید‬

‫بوسه ئی شعله زد میان دو لب‬


‫***‬

‫ناآشنا‬

‫باز هم قلبی به پاي اوفتاد‬

‫باز هم چشمی به روي خیه شد‬

‫باز هم در گیودار یك نبد‬

‫عشق من بر قلب سردی چیه شد‬

‫باز هم از چشمه لب های من‬

‫تشنه ئی سیاب شد‪ ،‬سیاب شد‬

‫باز هم در بست آغوش من‬

‫رهروی در خواب شد‪ ،‬در خواب شد‬

‫بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز‬

‫خود نی دان چه می جوي در او‬

‫عاشقی دیوانه می خواهم كه زود‬

‫بگذرد از جاه و مال و آبرو‬

‫او شراب بوسه می خواهد ز من‬

‫من چه گوي قلب پر امید را‬

‫او بفكر لذت و غافل كه من‬

‫طالبم آن لذت جاوید را‬

‫من صفای عشق می خواهم از او‬

‫تا فدا سازم وجود خویش را‬

‫او تنی می خواهد از من آتشي‬

‫تا بسوزاند در او تشویش را‬

‫او بن می گوید ای آغوش گرم‬

‫مست نازم كن‪ ،‬كه من دیوانه ام‬

‫من باو می گوي ای ناآشنا‬

‫بگذر از من‪ ،‬من ترا بیگانه ام‬


‫آه از این دل‪ ،‬آه از این جام امید‬

‫عاقبت بشكست و كس رازش نواند‬

‫چنگ شد در دست هر بیگانه ای‬

‫ای دریغا‪ ،‬كس بآوازش نواند‬

‫***‬

‫حسرت‬

‫از من رمیده ئی و من ساده دل هنوز‬

‫بی مهری و جفای تو باور نی كنم‬

‫دل را چنان به مهر تو بستم كه بعد از این‬

‫دیگر هوای دلب دیگر نی كنم‬

‫رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید‬

‫دیگر چگونه عشق ترا آرزو كنم‬

‫دیگر چگونه مستی یك بوسه ترا‬

‫در این سكوت تلخ و سیه جستجو كنم‬

‫یادآر آن زن‪ ،‬آن زن دیوانه را كه خفت‬

‫یك شب به روی سینه تو مست عشق و ناز‬

‫لرزید بر لبان عطش كرده اش هوس‬

‫خندید در نگاه گریزنده اش نیاز‬

‫لب های تشنه اش به لبت داغ بوسه زد‬

‫افسانه های شوق ترا گفت با نگاه‬

‫پیچید هچو شاخه پیچك به پیكرت‬

‫آن بازوان سوخته در باغ زرد ماه‬

‫هر قصه ئی ز عشق كه خواندی به گوش او‬

‫در دل سپرد و هیچ ز خاطر نبده است‬

‫دردا دگر چه مانده از آن شب‪ ،‬شب شگفت‬

‫آن شاخه خشك گشته و آن باغ مرده است‬


‫با آنكه رفته ئی و مرا برده ئی ز یاد‬

‫می خواهت هنوز و به جان دوست دارمت‬

‫ای مرد‪ ،‬ای فریب مسم بیا كه باز‬

‫بر سینه پر آتش خود می فشارمت‬

‫***‬

‫یادی از گذشته‬

‫شهریست در كناره آن شط پر خروش‬

‫با نل های در هم و شب های پر ز نور‬

‫شهریست در كناره آن شط و قلب من‬

‫آنا اسی پنجه یك مرد پرغرور‬

‫شهریست در كناره آن شط كه سال هاست‬

‫آغوش خود به روی من و او گشوده است‬

‫بر ماسه های ساحل و در سایه های نل‬

‫او بوسه ها ز چشم و لب من ربوده است‬

‫آن ماه دیده است كه من نرم كرده ام‬

‫با جادوی مبت خود قلب سنگ او‬

‫آن ماه دیده است كه لرزیده اشك شوق‬

‫در آن دو چشم وحشی و بیگانه رنگ او‬

‫ما رفته اي در دل شب های ماهتاب‬

‫با قایقی به سینه امواج بی كران‬

‫بشكفته در سكوت پریشان نیمه شب‬

‫بر بزم ما نگاه سپید ستارگان‬

‫بر دامنم غنوده چو طفلی و من ز مهر‬

‫بوسیده ام دو دیده در خواب رفته را‬

‫در كام موج دامنم افتاده است و او‬


‫بیون كشیده دامن در آب رفته را‬

‫اكنون منم كه در دل این خلوت و سكوت‬

‫ای شهر پر خروش‪ ،‬ترا یاد می كنم‬

‫دل بسته ام به او و تو او را عزیزدار‬

‫من باخیال او دل خود شاد می كنم‬

‫***‬

‫پائیز‬

‫از چهره طبیعت افسونكار‬

‫بر بسته ام دو چشم پر از غم را‬

‫تا ننگرد نگاه تب آلودم‬

‫این جلوه های حسرت و مات را‬

‫پائیز‪ ،‬ای مسافر خاك آلود‬

‫در دامنت چه چیز نان داری‬

‫جز برگ های مرده و خشكیده‬

‫دیگر چه ثروتی به جهان داری؟‬

‫جز غم چه می دهد به دل شاعر‬

‫سنگي غروب تیه و خاموشت؟‬

‫جز سردی و ملل چه می بشد‬

‫بر جان دردمند من آغوشت؟‬

‫در دامن سكوت غم افزایت‬

‫اندوه خفته می دهد آزارم‬

‫آن آرزوی گمشده می رقصد‬

‫در پرده های مبهم پندارم‬

‫پائیز‪ ،‬ای سرود خیال انگیز‬


‫پائیز‪ ،‬ای ترانه منت بار‬

‫پائیز‪ ،‬ای تبسم افسرده‬

‫بر چهره طبیعت افسونكار‬

‫***‬

‫وداع‬

‫می روم خسته و افسرده و زار‬

‫سوی منزلگه ویرانه خویش‬

‫بدا می برم از شهر شا‬

‫دل شوریده و دیوانه خویش‬

‫می برم‪ ،‬تا كه در آن نقطه دور‬

‫شستشویش دهم از رنگ گناه‬

‫شستشویش دهم از لكه عشق‬

‫زینهمه خواهش بیجا و تباه‬

‫می برم تا ز تو دورش سازم‬

‫ز تو‪ ،‬ای جلوه امید مال‬

‫می برم زنده بگورش سازم‬

‫تا از این پس نكند یاد وصال‬

‫ناله می لرزد‪ ،‬می رقصد اشك‬

‫آه‪ ،‬بگذار كه بگریزم من‬

‫از تو‪ ،‬ای چشمه جوشان گناه‬

‫شاید آن به كه بپرهیزم من‬

‫بدا غنچه شادی بودم‬

‫دست عشق آمد و از شاخم چید‬

‫شعله آه شدم‪ ،‬صد افسوس‬

‫كه لبم باز بر آن لب نرسید‬


‫عاقبت بند سفر پاي بست‬

‫می روم‪ ،‬خنده بلب‪ ،‬خوني دل‬

‫می روم‪ ،‬از دل من دست بدار‬

‫ای امید عبث بی حاصل‬

‫***‬

‫افسانه تلخ‬

‫نه امیدی كه بر آن خوش كنم دل‬

‫نه پیغامی نه پیك آشنائی‬

‫نه در چشمی نگاه فتنه سازی‬

‫نه آهنگ پر از موج صدائی‬

‫ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت‬

‫سحرگاهی زنی دامن كشان رفت‬

‫پریشان مرغ ره گم كرده ای بود‬

‫كه زار و خسته سوی آشیان رفت‬

‫كجا كس در قفایش اشك غم ريت‬

‫كجا كس با زبانش آشنا بود‬

‫ندانستند این بیگانه مردم‬

‫كه بانگ او طني ناله ها بود‬

‫به چشمی خیه شد شاید بیاید‬

‫نانگاه امید و آرزو را‬

‫دریغا‪ ،‬آن دو چشم آتش افروز‬

‫به دامان گناه افكند او را‬

‫به او جز از هوس چیزی نگفتند‬

‫در او جز جلوه ظاهر ندیدند‬

‫به هر جا رفت در گوشش سرودند‬

‫كه زن را بر عشرت آفریدند‬


‫شبی در دامنی افتاد و نالید‬

‫مرو! بگذار در این واپسي دم‬

‫ز دیدارت دل سیاب گردد‬

‫شبح پنهان شد و در خورد بر هم‬

‫چرا امید بر عشقی عبث بست؟‬

‫چرا در بست آغوش او خفت؟‬

‫چرا راز دل دیوانه اش را‬

‫به گوش عاشقی بیگانه خو گفت؟‬

‫چرا؟ ‪ ...‬او شبنم پاكیزه ای بود‬

‫كه در دام گل خورشید افتاد‬

‫سحرگاهی چو خورشیدش برآمد‬

‫به كام تشنه اش لغزید و جان داد‬

‫به جامی باده شورافكنی بود‬

‫كه در عشق لبانی تشنه می سوخت‬

‫چو می آمد ز ره پیمانه نوشی‬

‫به قلب جام از شادی می افروخت‬

‫شبی ناگه سرآمد انتظارش‬

‫لبش در كام سوزانی هوس ريت‬

‫چرا آن مرد بر جانش غضب كرد؟‬

‫چرا بر ذره های جامش آويت؟‬

‫كنون‪ ،‬این او و این خاموشی سرد‬

‫نه پیغامی‪ ،‬نه پیك آشنائی‬

‫نه در چشمی نگاه فتنه سازی‬

‫نه آهنگ پر از موج صدائی‬

‫***‬

‫گریز و درد‬
‫رفتم‪ ،‬مرا ببخش و مگو او وفا نداشت‬

‫راهی بز گریز براي نانده بود‬

‫این عشق آتشي پر از درد بی امید‬

‫در وادی گناه و جنون كشانده بود‬

‫رفتم‪ ،‬كه داغ بوسه پر حسرت ترا‬

‫با اشك های دیده ز لب شستشو دهم‬

‫رفتم كه ناتام بان در این سرود‬

‫رفتم كه با نگفته بود آبرو دهم‬

‫رفتم مگو‪ ،‬مگو‪ ،‬كه چرا رفت‪ ،‬ننگ بود‬

‫عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما‬

‫از پرده خوشی و ظلمت‪ ،‬چو نور صبح‬

‫بیون فتاده بود به یكباره راز ما‬

‫رفتم كه گم شوم چو یكی قطره اشك گرم‬

‫در لبلی دامن شبنگ زندگی‬

‫رفتم‪ ،‬كه در سیاهی یك گور بی نشان‬

‫فارغ شوم ز كشمكش و جنگ زندگی‬

‫من از دو چشم روشن و گریان گريتم‬

‫از خنده های وحشی توفان گريتم‬

‫از بست وصال به آغوش سرد هجر‬

‫آزرده از ملمت وجدان گريتم‬

‫ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز‬

‫دیگر سراغ شعله آتش ز من مگی‬

‫می خواستم كه شعله شوم سركشی كنم‬

‫مرغی شدم به كنج قفس بسته و اسی‬

‫روحی مشوشم كه شبی بی خب ز خویش‬


‫در دامن سكوت به تلخی گریستم‬

‫نالن ز كرده ها و پشیمان ز گفته ها‬

‫دیدم كه لیق تو و عشق تو نیستم‬

‫***‬

‫انتقام‬

‫باز كن از سر گیسوي بند‬

‫پند بس كن‪ ،‬كه نی گیم پند‬

‫در امید عبثی دل بست‬

‫تو بگو تا به كی آخر‪ ،‬تا چند‬

‫از تنم جامه برون آر و بنوش‬

‫شهد سوزنده لب هاي را‬

‫تا به كی در عطشی دردآلود‬

‫به سر آرم هه شب هاي را‬

‫خوب دان كه مرا برده ز یاد‬

‫من هم از دل بكنم بنیادش‬

‫باده ای‪ ،‬ای كه ز من بی خبی‬

‫باده ای تا ببم از یادش‬

‫شاید از روزنه چشمی شوخ‬

‫برق عشقی به دلش تافته است‬

‫من اگر تازه و زیبا بودم‬

‫او زمن تازه تری یافته است‬

‫شاید از كام زنی نوشیده است‬

‫گرمی و عطر نفس های مرا‬

‫دل به او داده و برده است ز یاد‬

‫عشق عصیانی و زیبای مرا‬

‫گر تو دانی و جز اینست‪ ،‬بگو‬


‫پس چه شد نامه‪ ،‬چه شد پیغامش‬

‫خوب دان كه مرا برده ز یاد‬

‫زآنكه شیین شده از من كامش‬

‫منشي غافل و سنگي و خوش‬

‫زنی امشب ز تو می جوید كام‬

‫در تنای تن و آغوشی است‬

‫تا ند پای هوس بر سر نام‬

‫عشق توفانی بگذشته او‬

‫در دلش ناله كنان می مید‬

‫چون غریقی است كه با دست نیاز‬

‫دامن عشق ترا می گید‬

‫دست پیش آر و در آغوشش گی‬

‫این لبش‪ ،‬این لب گرمش ای مرد‬

‫این سر و سینه سوزنده او‬

‫این تنش‪ ،‬این تن نرمش‪ ،‬ای مرد‬

‫***‬

‫دیو شب‬

‫لی لی‪ ،‬ای پسر كوچك من‬

‫دیده بربند‪ ،‬كه شب آمده است‬

‫دیده بربند‪ ،‬كه این دیو سیاه‬

‫خون به كف خنده به لب آمده است‬

‫سر به دامان من خسته گذار‬

‫گوش كن بانگ قدم هایش را‬

‫كمر نارون پی شكست‬

‫تا كه بگذاشت بر آن پایش را‬


‫آه‪ ،‬بگذار كه بر پنجره ها‬

‫پرده ها را بكشم سرتاسر‬

‫با دو صد چشم پر از آتش و خون‬

‫می كشد دم به دم از پنجره سر‬

‫از شرار نفسش بود كه سوخت‬

‫مرد چوپان به دل دشت خوش‬

‫وای‪ ،‬آرام كه این زنگی مست‬

‫پشت در داده به آوای تو گوش‬

‫یادم آید كه چو طفلی شیطان‬

‫مادر خسته خود را آزرد‬

‫دیو شب از دل تاریكی ها‬

‫بی خب آمد و طفلك را برد‬

‫شیشه پنجره ها می لرزید‬

‫تا كه او نعره زنان می آمد‬

‫بانگ سر داده كه كو آن كودك‬

‫گوش كن‪ ،‬پنجه به در می ساید‬

‫نه برو‪ ،‬دور شو ای بد سیت‬

‫دور شو از رخ تو بیزارم‬

‫كی توانی بربائیش از من‬

‫تا كه من در بر او بیدارم‬

‫ناگهان خاموشی خانه شكست‬

‫دیو شب بانگ برآورد كه آه‬

‫بس كن ای زن كه نتسم از تو‬

‫دامنت رنگ گناهست‪ ،‬گناه‬

‫دیوم اما تو ز من دیوتری‬

‫مادر و دامن ننگ آلوده‬


‫آه‪ ،‬بردار سرش از دامن‬

‫طفلك پاك كجا آسوده‬

‫بانگ می مید و در آتش درد‬

‫می گدازد دل چون آهن من‬

‫می كنم ناله كه كامی‪ ،‬كامی‬

‫وای بردار سر از دامن من‬

‫***‬

‫عصیان‬

‫به لب هاي مزن قفل خوشی‬

‫كه در دل قصه ئی ناگفته دارم‬

‫ز پاي باز كن بند گران را‬

‫كزین سودا دلی آشفته دارم‬

‫بیا ای مرد‪ ،‬ای موجود خودخواه‬

‫بیا بگشای درهای قفس را‬

‫اگر عمری به زندان كشیدی‬

‫رها كن دیگرم این یك نفس را‬

‫منم آن مرغ‪ ،‬آن مرغی كه دیریست‬

‫به سر اندیشه پرواز دارم‬

‫سرودم ناله شد در سینه تنگ‬

‫به حسرت ها سر آمد روزگارم‬

‫بلب هاي مزن قفل خوشی‬

‫كه من باید بگوي راز خود را‬

‫به گوش مردم عال رسان‬

‫طني آتشي آواز خود را‬

‫بیا بگشای در تا پر گشاي‬


‫بسوی آسان روشن شعر‬

‫اگر بگذاري پرواز كردن‬

‫گلی خواهم شدن در گلشن شعر‬

‫لبم با بوسه شیینش از تو‬

‫تنم با بوي عطر آگینش از تو‬

‫نگاهم با شررهای نانش‬

‫دل با ناله خونینش از تو‬

‫ولی ای مرد‪ ،‬ای موجود خودخواه‬

‫مگو ننگ است این شعر تو ننگ است‬

‫بر آن شوریده حالن هیچ دانی‬

‫فضای این قفس تنگ است‪ ،‬تنگ است‬

‫مگو شعر تو سر تا پا گنه بود‬

‫از این ننگ و گنه پیمانه ای ده‬

‫بشت و حور و آب كوثر از تو‬

‫مرا در قعر دوزخ خانه ای ده‬

‫كتابی‪ ،‬خلوتی‪ ،‬شعری‪ ،‬سكوتی‬

‫مرا مستی و سكر زندگانیست‬

‫چه غم گر در بشتی ره ندارم‬

‫كه در قلبم بشتی جاودانی است‬

‫شبانگاهان كه مه می رقصد آرام‬

‫میان آسان گنگ و خاموش‬

‫تو در خوابی و من مست هوس ها‬

‫تن مهتاب را گیم در آغوش‬

‫نسیم از من هزاران بوسه بگرفت‬

‫هزاران بوسه بشیدم به خورشید‬

‫در آن زندان كه زندانبان تو بودی‬


‫شبی بنیادم از یك بوسه لرزید‬

‫بدور افكن حدیث نام‪ ،‬ای مرد‬

‫كه ننگم لذتی مستانه داده‬

‫مرا می بشد آن پروردگاری‬

‫كه شاعر را‪ ،‬دلی دیوانه داده‬

‫بیا بگشای در‪ ،‬تا پرگشاي‬

‫بسوی آسان روشن شعر‬

‫اگر بگذاري پرواز كردن‬

‫گلی خواهم شدن در گلشن شعر‬

‫***‬

‫شراب و خون‬

‫نیست یاری تا بگوي راز خویش‬

‫ناله پنهان كرده ام در ساز خویش‬

‫چنگ اندوهم‪ ،‬خدا را‪ ،‬زخه ای‬

‫زخه ای‪ ،‬تا بركشم آواز خویش‬

‫بر لبان قفل خاموشي زدم‬

‫با كلیدی آشنا بازش كنید‬

‫كودك دل رنه دست جفاست‬

‫با سر انگشت وفا نازش كنید‬

‫پر كن این پیمانه را ای هم نفس‬

‫پر كن این پیمانه را از خون او‬

‫مست مستم كن چنان كز شور می‬

‫بازگوي قصه افسون او‬

‫رنگ چشمش را چه می پرسی ز من‬

‫رنگ چشمش كی مرا پابند كرد‬


‫آتشی كز دیدگانش سركشید‬

‫این دل دیوانه را دربند كرد‬

‫از لبانش كی نشان دارم به جان‬

‫جز شرار بوسه های دلنشي‬

‫بر تنم كی مانده از او یادگار‬

‫جز فشار بازوان آهني‬

‫من چه مي دان سر انگشتش چه كرد‬

‫در میان خرمن گیسوی من‬

‫آنقدر دان كه این آشفتگی‬

‫زان سبب افتاده اندر موی من‬

‫آتشی شد بر دل و جان گرفت‬

‫راهزن شد راه ايان گرفت‬

‫رفته بود از دست من دامان صب‬

‫چون ز پا افتادم آسان گرفت‬

‫گم شدم در پنه صحرای عشق‬

‫در شبی چون چهره بتم سیاه‬

‫ناگهان بی آنكه بتوان گريت‬

‫بر سرم بارید باران گناه‬

‫مست بودم‪ ،‬مست عشق و مست ناز‬

‫مردی آمد قلب سنگم را ربود‬

‫بسكه رنم داد و لذت دادمش‬

‫ترك او كردم‪ ،‬چه می دان كه بود‬

‫مستیم از سر پرید‪ ،‬ای هنفس‬

‫بار دیگر پر كن این پیمانه را‬

‫خون بده‪ ،‬خون دل آن خود پرست‬

‫تا بپایان آرم این افسانه را‬


‫***‬

‫دیدار تلخ‬

‫به زمي می زنی و می شكنی‬

‫عاقبت شیشه امیدی را‬

‫سخت مغروری و می سازی سرد‬

‫در دلی‪ ،‬آتش جاویدی را‬

‫دیدمت‪ ،‬وای چه دیداری وای‬

‫این چه دیدار دلزاری بود‬

‫بی گمان برده ای از یاد آن عهد‬

‫كه مرا با تو سر و كاری بود‬

‫دیدمت‪ ،‬وای چه دیداری وای‬

‫نه نگاهی‪ ،‬نه لب پرنوشی‬

‫نه شرار نفس پر هوسی‬

‫نه فشار بدن و آغوشی‬

‫این چه عشقی است كه در دل دارم‬

‫می گریزی ز من و در طلبت‬

‫من از این عشق چه حاصل دارم‬

‫باز هم كوشش باطل دارم‬

‫باز لب های عطش كرده من‬

‫لب سوزان ترا می جوید‬

‫می تپد قلبم و با هر تپشی‬

‫قصه عشق ترا می گوید‬

‫بت اگر از تو جداي كرده‬

‫می گشاي گره از بت‪ ،‬چه باك‬

‫ترسم این عشق سرانام مرا‬

‫بكشد تا به سرپرده خاك‬


‫خلوت خال و خاموش مرا‬

‫تو پر از خاطره كردی‪ ،‬ای مرد‬

‫شعر من شعله احساس منست‬

‫تو مرا شاعره كردی‪ ،‬ای مرد‬

‫آتش عشق به چشمت یكدم‬

‫جلوه ئی كرد و سرابی گردید‬

‫تا مرا واله و بی سامان دید‬

‫نقش افتاده بر آبی گردید‬

‫در دل آرزوئی بود كه مرد‬

‫لب جانبخش ترا بوسیدن‬

‫بوسه جان داد بروی لب من‬

‫دیدمت‪ ،‬لیك دریغ از دیدن‬

‫سینه ای‪ ،‬تا كه بر آن سر بنهم‬

‫دامنی تا كه بر آن ریزم اشك‬

‫آه‪ ،‬ای آنكه غم عشقت نیست‬

‫می برم بر تو و بر قلبت رشك‬

‫به زمي می زنی و می شكنی‬

‫عاقبت شیشه امیدی را‬

‫سخت مغروری و می سازی سرد‬

‫در دل‪ ،‬آتش جاویدی را‬

‫***‬

‫گمگشته‬

‫من به مردی وفا نودم و او‬

‫پشت پا زد به عشق و امیدم‬


‫هر چه دادم به او حللش باد‬

‫غی از آن دل كه مفت بشیدم‬

‫دل من كودكی سبكسر بود‬

‫خود ندان چگونه رامش كرد‬

‫او كه می گفت دوستت دارم‬

‫پس چرا زهر غم بامش كرد‬

‫اگر از شهد آتشي لب من‬

‫جرعه ای نوش كرد و شد سرمست‬

‫حسرت نیست زآنكه این لب را‬

‫بوسه های نداده بسیار است‬

‫باز هم در نگاه خاموشم‬

‫قصه های نگفته ای دارم‬

‫باز هم چون به تن كنم جامه‬

‫فتنه های نفته ای دارم‬

‫باز هم می توان به گیسوي‬

‫چنگی از روی عشق ومستی زد‬

‫باز هم می توان در آغوشم‬

‫پشت پا بر جهان هستی زد‬

‫باز هم می دود به دنبال‬

‫دیدگانی پر از امید و نیاز‬

‫باز هم با هزار خواهش گنگ‬

‫می دهندم بسوی خویش آواز‬

‫باز هم دارم آنچه را كه شبی‬

‫ريتم چون شراب در كامش‬

‫دارم آن سینه را كه او می گفت‬

‫تكیه گاهیست بر آلمش‬


‫زانچه دادم به او مرا غم نیست‬

‫حسرت و اضطراب و مات نیست‬

‫غی از آن دل كه پر نشد جایش‬

‫بدا چیز دیگرم كم نیست‬

‫كو دل كو دلی كه برد و نداد‬

‫غارت كرده‪ ،‬داد می خواهم‬

‫دل خوني مرا چكار آید‬

‫دلی آزاد و شاد می خواهم‬

‫دگرم آرزوی عشقی نیست‬

‫بی دلن را چه آرزو باشد‬

‫دل اگر بود باز می نالید‬

‫كه هنوزم نظر باو باشد‬

‫او كه از من برید و تركم كرد‬

‫پس چرا پس نداد آن دل را‬

‫وای بر من كه مفت بشیدم‬

‫دل آشفته حال غافل را‬

‫***‬

‫از یاد رفته‬

‫یاد بگذشته به دل ماند و دریغ‬

‫نیست یاری كه مرا یاد كند‬

‫دیده ام خیه به ره ماند و نداد‬

‫نامه ای تا دل من شاد كند‬

‫خود ندان چه خطائی كردم‬

‫كه ز من رشته الفت بگسست‬

‫در دلش جائی اگر بود مرا‬


‫پس چرا دیده ز دیدارم بست‬

‫هر كجا می نگرم‪ ،‬باز هم اوست‬

‫كه بچشمان ترم خیه شده‬

‫درد عشقست كه با حسرت و سوز‬

‫بر دل پر شررم چیه شده‬

‫گفتم از دیده چو دورش سازم‬

‫بی گمان زودتر از دل برود‬

‫مرگ باید كه مرا دریابد‬

‫ورنه دردیست كه مشكل برود‬

‫تا لب بر لب من م لغزد‬

‫می كشم آه كه كاش این او بود‬

‫كاش این لب كه مرا می بوسد‬

‫لب سوزنده آن بدخو بود‬

‫می كشندم چو در آغوش به مهر‬

‫پرسم از خود كه چه شد آغوشش‬

‫چه شد آن آتش سوزنده كه بود‬

‫شعله ور در نفس خاموشش‬

‫شعر گفتم كه ز دل بردارم‬

‫بار سنگي غم عشقش را‬

‫شعر خود جلوه ئی از رویش شد‬

‫با كه گوي ستم عشقش را‬

‫مادر‪ ،‬این شانه ز موي بردار‬

‫سرمه را پاك كن از چشمان‬

‫بكن این پیهنم را از تن‬

‫زندگی نیست بز زندان‬


‫تا دو چشمش به رخم حیان نیست‬

‫به چكار آیدم این زیبائی‬

‫بشكن این آینه را ای مادر‬

‫حاصلم چیست ز خود آرائی‬

‫در ببندید و بگوئید كه من‬

‫جز او از هه كس بگسستم‬

‫كس اگر گفت چرا؟ باكم نیست‬

‫فاش گوئید كه عاشق هستم‬

‫قاصدی آمد اگر از ره دور‬

‫زود پرسید كه پیغام از كیست‬

‫گر از او نیست‪ ،‬بگوئید آن زن‬

‫دیرگاهیست‪ ،‬در این منزل نیست‬

‫***‬

‫ناشناس‬

‫بر پرده های درهم امیال سركشم‬

‫نقش عجیب چهره یك ناشناس بود‬

‫نقشی ز چهره ئی كه چو می جستمش بشوق‬

‫پیوسته می رمید و بن رخ نی نود‬

‫یكشب نگاه خسته مردی بروی من‬

‫لغزید و سست گشت و هانا خوش ماند‬

‫تا خواستم كه بگسلم این رشته نگاه‬

‫قلبم تپید و باز مرا سوی او كشاند‬

‫نومید و خسته بودم از آن جستجوي خویش‬

‫با ناز خنده كردم و گفتم بیا‪ ،‬بیا‬

‫راهی دراز بود و شب عشرتی به پیش‬

‫نالید عقل و گفت كجا می روی كجا‬


‫راهی دراز بود و دریغا میان راه‬

‫آن مرد ناله كرد كه پایان ره كجاست‬

‫چون دیدگان خسته من خیه شد بر او‬

‫دیدم كه می شتابد و زنییش به پاست‬

‫زنییش بپاست‪ ،‬چرا ای خدای من‬

‫دستی بكشتزار دل تم درد ريت‬

‫اشگی دوید و زمزمه كردم میان اشگ‬

‫»زنیش بپاست كه نتوانش گسیخت«‬

‫شب بود و آن نگاه پر از درد می زدود‬

‫از دیدگان خسته من نقش خواب را‬

‫لب بر لبش نادم و نالیدم از غرور‬

‫»كای مرد ناشناس بنوش این شراب را«‬

‫آری بنوش و هیچ مگو كاندر این میان‬

‫در دل ز شور عشق تو سوزنده آذریست‬

‫ره بسته در قفای من اما دریغ و درد‬

‫پای تو نیز بسته زنی دیگریست‬

‫لغزید گرد پیكر من بازوان او‬

‫آشفته شد بشانه او گیسوان من‬

‫شب تیه بود و در طلب بوسه می نشست‬

‫هر لظه كام تشنه او بر لبان من‬

‫ناگه نگاه كردم و دیدم به پرده ها‬

‫آن نقش ناشناس دگر ناشناس نیست‬

‫افشردمش بسینه و گفتم بود كه وای‬

‫دانستم ای خدای من آن ناشناس كیست‬

‫یك آشنا كه بسته زنی دیگریست‬

‫***‬
‫چشم براه‬

‫آرزوئی است مرا در دل‬

‫كه روان سوزد و جان كاهد‬

‫هر دم آن مرد هوسران را‬

‫با غم و اشك و فغان خواهد‬

‫بدا در دل و جان نیست‬

‫هیچ جز حسرت دیدارش‬

‫سوختم از غم و كی باشد‬

‫غم من مایه آزارش‬

‫شب در اعماق سیاهی ها‬

‫مه چو در هاله راز آید‬

‫نگران دیده به ره دارم‬

‫شاید آن گمشده باز آید‬

‫سایه ای تا كه بدر افتد‬

‫من هراسان بدوم بر در‬

‫چون شتابان گذرد سایه‬

‫خیه گردم به در دیگر‬

‫هه شب در دل این بست‬

‫جان آن گمشده را جوید‬

‫زینهمه كوشش بی حاصل‬

‫عقل سرگشته به من گوید‬

‫زن بدبت دل افسرده‬

‫بب از یاد دمی او را‬

‫این خطا بود كه ره دادی‬

‫به دل آن عاشق بد خو را‬


‫آن كسی را كه تو می جوئی‬

‫كی خیال تو بسر دارد‬

‫بس كن این ناله و زاری را‬

‫بس كن او یار دگر دارد‬

‫لیكن این قصه كه می گوید‬

‫كی به نرمی رودم در گوش‬

‫نشود هیچ ز افسونش‬

‫آتش حسرت من خاموش‬

‫می روم تا كه عیان سازم‬

‫راز این خواهش سوزان را‬

‫نتوان كه برم از یاد‬

‫هرگز آن مرد هوسران را‬

‫شع ای شع چه می خندی؟‬

‫به شب تیه خاموشم‬

‫به خدا مردم از این حسرت‬

‫كه چرا نیست در آغوشم‬

‫***‬

‫آئینه شكسته‬

‫دیروز بیاد تو و آن عشق دل انگیز‬

‫بر پیكر خود پیهن سبز نودم‬

‫در آینه بر صورت خود خیه شدم باز‬

‫بند از سر گیسوي آهسته گشودم‬

‫عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم‬

‫چشمان را نازكنان سرمه كشاندم‬

‫افشان كردم زلفم را بر سر شانه‬

‫در كنج لبم خالی آهسته نشاندم‬


‫گفتم بود آنگاه صد افسوس كه او نیست‬

‫تا مات شود زینهمه افسونگری و ناز‬

‫چون پیهن سبز ببیند بت من‬

‫با خنده بگوید كه چه زیبا شده ای باز‬

‫او نیست كه در مردمك چشم سیاهم‬

‫تا خیه شود عكس رخ خویش ببیند‬

‫این گیسوی افشان بچه كار آیدم امشب‬

‫كو پنجه او تا كه در آن خانه گزیند‬

‫او نیست كه بوید چو در آغوش من افتد‬

‫دیوانه صفت عطر دلویز تنم را‬

‫اي آینه مردم من از این حسرت و افسوس‬

‫او نیست كه بر سینه فشارد بدن را‬

‫من خیه به آئینه و او گوش بن داشت‬

‫گفتم كه چسان حل كنی این مشكل ما را‬

‫بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خویش‬

‫ای زن‪ ،‬چه بگوي‪ ،‬كه شكستی دل ما را‬

‫***‬

‫دعوت‬

‫ترا افسون چشمان ز ره برده ست و می دان‬

‫چرا بیهوده می گوئی‪ ،‬دل چون آهنی دارم‬

‫نی دانی‪ ،‬نی دانی‪ ،‬كه من جز چشم افسونگر‬

‫در این جام لبان‪ ،‬باده مرد افكنی دارم‬

‫چرا بیهوده می كوشی كه بگریزی ز آغوشم‬

‫از این سوزنده تر هرگز نواهی یافت آغوشی‬

‫نی ترسی‪ ،‬نی ترسی‪ ،‬كه بنویسند نامت را‬

‫به سنگ تیه گوری‪ ،‬شب غمناك خاموشی‬


‫بیا دنیا نی ارزد باین پرهیز و این دوری‬

‫فدای لظه ای شادی كن این رؤیای هستی را‬

‫لبت را بر لبم بگذار كز این ساغر پر می‬

‫چنان مستت كنم تا خود بدانی قدر مستی را‬

‫ترا افسون چشمان ز ره برده است و می دان‬

‫كه سرتاپا بسوز خواهشی بیمار می سوزی‬

‫دروغ است این اگر‪ ،‬پس آن دو چشم رازگویت را‬

‫چرا هر لظه بر چشم من دیوانه می دوزی‬

‫***‬

‫خسته‬

‫از بیم و امید عشق رنورم‬

‫آرامش جاودانه می خواهم‬

‫بر حسرت دل دگر نیفزاي‬

‫آسایش بی كرانه می خواهم‬

‫پا بر سر دل ناده می گوي‬

‫بگذشت از آن ستیزه جو خوشت‬

‫یك بوسه ز جام زهر بگرفت‬

‫از بوسه آتشي او خوشت‬

‫پنداشت اگر شبی بسر مستی‬

‫در بست عشق او سحر كردم‬

‫شب های دگر كه رفته از عمرم‬

‫در دامن دیگران بسر كردم‬

‫دیگر نكنم ز روی نادانی‬

‫قربانی عشق او غرورم را‬

‫شاید كه چو بگذرم از او یاب‬


‫آن گمشده شادی و سرورم را‬

‫آنكس كه مرا نشاط و مستی داد‬

‫آنكس كه مرا امید و شادی بود‬

‫هر جا كه نشست بی تأمل گفت‬

‫»او یك زن ساده لوح عادی بود«‬

‫می سوزم از این دوروئی و نینگ‬

‫یكرنگی كودكانه می خواهم‬

‫ای مرگ از آن لبان خاموشت‬

‫یك بوسه جاودانه می خواهم‬

‫رو‪ ،‬پیش زنی بب غرورت را‬

‫كاو عشق ترا بیچ نشمارد‬

‫آن پیكر داغ و دردمندت را‬

‫با مهر بروی سینه نفشارد‬

‫عشقی كه ترا نثار ره كردم‬

‫در سینه دیگری نواهی یافت‬

‫زان بوسه كه بر لبانت افشاندم‬

‫سوزنده تر آذری نواهی یافت‬

‫در جستجوی تو و نگاه تو‬

‫دیگر ندود نگاه بی تاب‬

‫اندیشه آن دو چشم رؤیائی‬

‫هرگز نبد ز دیدگان خواب‬

‫دیگر بوای لظه ئی دیدار‬

‫دنبال تو در بدر نی گردم‬

‫دنبال تو ای امید بی حاصل‬

‫دیوانه و بی خب نی گردم‬
‫در ظلمت آن اتاقك خاموش‬

‫بیچاره و منتظر نی مان‬

‫هر لظه نظر به در نی دوزم‬

‫وان آه نان بلب نی ران‬

‫ای زن كه دلی پر از صفا داری‬

‫از مرد وفا مو‪ ،‬مو‪ ،‬هرگز‬

‫او معنی عشق را نی داند‬

‫راز دل خود باو مگو هرگز‬

‫***‬

‫بازگشت‬

‫ز آن نامه ای كه دادی و زان شكوه های تلخ‬

‫تا نیمه شب بیاد تو چشم نفته است‬

‫ای مایه امید من‪ ،‬ای تكیه گاه دور‬

‫هرگز مرنج از آنچه بشعرم نفته است‬

‫شاید نبوده قدرت آن كه در سكوت‬

‫احساس قلب كوچك خود را نان كنم‬

‫بگذار تا ترانه من رازگو شود‬

‫بگذار آنچه را كه نفتم عیان كنم‬

‫تا بر گذشته می نگرم‪ ،‬عشق خویش را‬

‫چون آفتاب گمشده می آورم بیاد‬

‫می نال از دلی كه بون غرقه گشته است‬

‫این شعر‪ ،‬غی رنش یارم بن چه داد‬

‫این درد را چگونه توان نان كنم‬

‫آندم كه قلبم از تو بسختی رمیده است‬

‫این شعرها كه روح ترا رنج داده است‬

‫فریادهای یك دل منت كشیده است‬


‫گفتم قفس‪ ،‬ولی چه بگوي كه پیش از این‬

‫آگاهی از دوروئی مردم مرا نبود‬

‫دردا كه این جهان فریبای نقشباز‬

‫با جلوه و جلی خود آخر مرا ربود‬

‫اكنون منم كه خسته ز دام فریب و مكر‬

‫بار دگر به كنج قفس رو نوده ام‬

‫بگشای در كه در هه دوران عمر خویش‬

‫جز پشت میله های قفس خوش نبوده ام‬

‫پای مرا دوباره بزنیها ببند‬

‫تا فتنه و فریب ز جاي نیفكند‬

‫تا دست آهني هوس های رنگ رنگ‬

‫بندی دگر دوباره بپاي نیفكند‬

‫***‬

‫نقش پنهان‬

‫آه‪ ،‬ای مردی كه لب های مرا‬

‫از شرار بوسه ها سوزانده ئی‬

‫هیچ در عمق دو چشم خامشم‬

‫راز این دیوانگی را خوانده ئی‬

‫هیچ می دانی كه من در قلب خویش‬

‫نقشی از عشق تو پنهان داشتم‬

‫هیچ می دانی كز این عشق نان‬

‫آتشی سوزنده بر جان داشتم‬

‫گفته اند آن زن زنی دیوانه است‬

‫كز لبانش بوسه آسان می دهد‬

‫آری‪ ،‬اما بوسه از لب های تو‬

‫بر لبان مرده ام جان می دهد‬


‫هرگزم در سر نباشد فكر نام‬

‫این منم كاینسان ترا جوي بكام‬

‫خلوتی می خواهم و آغوش تو‬

‫خلوتی می خواهم و لب های جام‬

‫فرصتی تا بر تو دور از چشم غی‬

‫ساغری از باده هستی دهم‬

‫بستی می خواهم از گل های سرخ‬

‫تا در آن یكشب ترا مستی دهم‬

‫آه‪ ،‬ای مردی كه لب های مرا‬

‫از شرار بوسه ها سوزانده ئی‬

‫این كتابی بی سرانامست و تو‬

‫!صفحه كوتاهی از آن خوانده ئی‬

‫***‬

‫بیمار‬

‫طفلی غنوده در بر من بیمار‬

‫با گونه های سرخ تب آلوده‬

‫با گیسوان در هم آشفته‬

‫تا نیمه شب ز درد نیاسوده‬

‫هر دم میان پنجه من لرزد‬

‫انگشت های لغر و تبدارش‬

‫من ناله می كنم كه خداوندا‬

‫جان بگی و كم بده آزارش‬

‫گاهی میان وحشت تنهائی‬

‫پرسم ز خود كه چیست سرانامش‬

‫اشگم بروی گونه فرو غلطد‬


‫چون بشنوم ز ناله خود نامش‬

‫ای اختان كه غرق تاشائید‬

‫این كودك منست كه بیمارست‬

‫شب تا سحر نفتم و می بینید‬

‫این دیده منست كه بیدارست‬

‫یاد آیدم كه بوسه طلب می كرد‬

‫با خنده های دلكش مستانه‬

‫یا می نشست با نگهی بی تاب‬

‫در انتظار خوردن صبحانه‬

‫گاهی بگوش من رسد آوایش‬

‫ماما» دل ز فرط تعب سوزد«‬

‫بینم درون بست مغشوشی‬

‫طفلی میان آتش تب سوزد‬

‫شب خامش است و در بر من نالد‬

‫او خسته جان ز شدت بیماری‬

‫بر اضطراب و وحشت من خندد‬

‫تك ضربه های ساعت دیواری‬

‫***‬

‫مهمان‬

‫امشب آن حسرت دیرینه من‬

‫در بر دوست بسر می آید‬

‫در فروبند و بگو خانه تی است‬

‫زین سپس هر كه به در می آید‬

‫شانه كو‪ ،‬تا كه سر و زلفم را‬

‫درهم و وحشی و زیبا سازم‬


‫باید از تازگی و نرمی و لطف‬

‫گونه را چون گل رؤیا سازم‬

‫سرمه كو‪ ،‬تا كه چو بر دیده كشم‬

‫راز و نازی به نگاهم بشد‬

‫باید این شوق كه در دل دارم‬

‫جلوه بر چشم سیاهم بشد‬

‫چه بپوشم كه چو از راه آید‬

‫عطشش مفرط و افزون گردد‬

‫چه بگوي كه ز سحر سخنم‬

‫دل بن بازد و افسون گردد‬

‫آه‪ ،‬ای دختك خدمتگار‬

‫گل بزن بر سر و بر سینه من‬

‫تا كه حیان شود از جلوه گل‬

‫امشب آن عاشق دیرینه من‬

‫چو ز درآمد و بنشست خوش‬

‫زخه بر جان و دل چنگ زن‬

‫با لب تشنه دو صد بوسه شوق‬

‫بر لب باده گلرنگ زن‬

‫ماه اگر خواست كه از پنجره ها‬

‫بیندم در بر او مست و پریش‬

‫آنچنان جلوه كنم كاو ز حسد‬

‫پرده ابر كشد بر رخ خویش‬

‫تا چو رؤیا شود این صحنه عشق‬

‫كندر و عود در آتش ریزم‬

‫زآن سپس هچو یكی كولی مست‬

‫نرم و پیچنده ز جا بر خیزم‬


‫هه شب شعله صفت رقص كنم‬

‫تا ز پا افتم و مدهوش شوم‬

‫چو مرا تنگ در آغوش كشد‬

‫مست آن گرمی آغوش شوم‬

‫آه‪ ،‬گوئی ز پس پنجره ها‬

‫بانگ آهسته پا می آید‬

‫ای خدا‪ ،‬اوست كه آرام و خوش‬

‫بسوی خانه ما می آید‬

‫***‬

‫راز من‬

‫هیچ جز حسرت نباشد كار من‬

‫بت بد‪ ،‬بیگانه ئی شد یار من‬

‫بی گنه زنی بر پاي زدند‬

‫وای از این زندان منت بار من‬

‫وای از این چشمی كه می كاود نان‬

‫روز و شب در چشم من راز مرا‬

‫گوش بر در می ند تا بشنود‬

‫شاید آن گمگشته آواز مرا‬

‫گاه می پرسد كه اندوهت ز چیست‬

‫فكرت آخر از چه رو آشفته است‬

‫بی سبب پنهان مكن این راز را‬

‫درد گنگی در نگاهت خفته است‬

‫گاه می نالد به نزد دیگران‬

‫»كاو دگر آن دخت دیروز نیست«‬

‫»آه‪ ،‬آن خندان لب شاداب من«‬

‫»این زن افسرده مرموز نیست«‬


‫گاه می كوشد كه با جادوی عشق‬

‫ره به قلبم برده افسون كند‬

‫گاه می خواهد كه با فریاد خشم‬

‫زین حصار راز بیون كند‬

‫گاه می گوید كه‪ ،‬كو‪ ،‬آخر چه شد؟‬

‫آن نگاه مست و افسونكار تو‬

‫دیگر آن لبخند شادی بش و گرم‬

‫نیست پیدا بر لب تبدار تو‬

‫من پریشان دیده می دوزم بر او‬

‫بی صدا نال كه‪ ،‬اینست آنچه هست‬

‫خود نی دان كه اندوهم ز چیست‬

‫زیر لب گوي‪ ،‬چه خوش رفتم ز دست‬

‫هزبانی نیست تا بر گويش‬

‫راز این اندوه وحشتبار خویش‬

‫بی گمان هرگز كسی چون من نكرد‬

‫خویشت را مایه آزار خویش‬

‫از منست این غم كه بر جان منست‬

‫دیگر این خود كرده را تدبی نیست‬

‫پای در زنی می نال كه هیچ‬

‫الفتم با حلقه زنی نیست‬

‫آه‪ ،‬اینست آنچه می جستی به شوق‬

‫راز من‪ ،‬راز زنی دیوانه خو‬

‫راز موجودی كه در فكرش نبود‬

‫ذره ای سودای نام و آبرو‬

‫راز موجودی كه دیگر هیچ نیست‬


‫جز وجودی نفرت آور بر تو‬

‫آه‪ ،‬اینست آنچه رنم می دهد‬

‫ورنه‪ ،‬كی ترسم ز خشم و قهر تو‬

‫***‬

‫دخت و بار‬

‫دخت كنار پنجره تنها نشست و گفت‬

‫ای دخت بار حسد می برم به تو‬

‫عطر و گل و ترانه و سرمستی ترا‬

‫با هر چه طالبی بدا می خرم ز تو‬

‫بر شاخ نوجوان درختی شكوفه ای‬

‫با ناز می گشود دو چشمان بسته را‬

‫می شست كاكلی به لب آب نقره فام‬

‫آن بال های نازك زیبای خسته را‬

‫خورشید خنده كرد و ز امواج خنده اش‬

‫بر چهر روز روشنی دلكشی دوید‬

‫موجی سبك خزید و نسیمی به گوش او‬

‫رازی سرود و موج بنرمی از او رمید‬

‫خندید باغبان كه سرانام شد بار‬

‫دیگر شكوفه كرده درختی كه كاشتم‬

‫دخت شنید و گفت چه حاصل از این بار‬

‫ای بس بارها كه باری نداشتم‬

‫خورشید تشنه كام در آنسوی آسان‬

‫گوئی میان ممری از خون نشسته بود‬

‫می رفت روز و خیه در اندیشه ئی غریب‬

‫دخت كنار پنجره مزون نشسته بود‬


‫***‬

‫خانه متوك‬

‫دان اكنون از آن خانه دور‬

‫شادی زندگی پرگرفته‬

‫دان اكنون كه طفلی به زاری‬

‫مات از هجر مادر گرفته‬

‫هر زمان می دود در خیال‬

‫نقشی از بستی خالی و سرد‬

‫نقش دستی كه كاویده نومید‬

‫پیكری را در آن با غم و درد‬

‫بینم آنا كنار باری‬

‫سایه قامتی سست و لرزان‬

‫سایه بازوانی كه گوئی‬

‫زندگی را رها كرده آسان‬

‫دورتر كودكی خفته غمگي‬

‫در بر دایه خسته و پی‬

‫بر سر نقش گل های قالی‬

‫سرنگون گشته فنجانی از شی‬

‫پنجره باز و در سایه آن‬

‫رنگ گل ها به زردی كشیده‬

‫پرده افتاده بر شانه در‬

‫آب گلدان به آخر رسیده‬

‫گربه با دیده ای سرد و بی نور‬

‫نرم و سنگي قدم می گذارد‬

‫شع در آخرین شعله خویش‬

‫ره بسوی عدم می سپارد‬


‫دان اكنون كز آن خانه دور‬

‫شادی زندگی پر گرفته‬

‫دان اكنون كه طفلی به زاری‬

‫مات از هجر مادر گرفته‬

‫لیك من خسته جان و پریشان‬

‫می سپارم ره آرزو را‬

‫یار من شعر و دلدار من شعر‬

‫می روم تا بدست آرم او را‬

‫***‬
‫یكشب‬

‫یكشب ز ماورای سیاهی ها‬

‫چون اختی بسوی تو می آي‬

‫بر بال بادهای جهان پیما‬

‫شادان به جستجوی تو می آي‬

‫سر تا بپا حرارت و سرمستی‬

‫چون روزهای دلكش تابستان‬

‫پر می كنم برای تو دامان را‬

‫از لله های وحشی كوهستان‬

‫یكشب ز حلقه ای كه بدر كوبند‬

‫در كنج سینه قلب تو می لرزد‬

‫چون در گشوده شد‪ ،‬تن من بی تاب‬

‫در بازوان گرم تو می لغزد‬

‫دیگر در آن دقایق مستی بش‬

‫در چشم من گریز نواهی دید‬

‫چون كودكان نگاه خوشم را‬

‫با شرم در ستیز نواهی دید‬


‫یكشب چو نام من بزبان آری‬

‫می خوانت بعال رؤیائی‬

‫بر موج های یاد تو می رقصم‬

‫چون دختان وحشی دریائی‬

‫یكشب لبان تشنه من با شوق‬

‫در آتش لبان تو می سوزد‬

‫چشمان من امید نگاهش را‬

‫بر گردش نگاه تو می دوزد‬

‫از «زهره» آن اله افسونگر‬

‫رسم و طریق عشق می آموزم‬

‫یكشب چو نوری از دل تاریكی‬

‫در كلبه ات شراره می افروزم‬

‫آه‪ ،‬ای دو چشم خیه بره مانده‬

‫آری‪ ،‬منم كه سوی تو می آي‬

‫بر بال بادهای جهان پیما‬

‫شادان بستجوی تو مي آي‬

‫***‬

‫در برابر خدا‬

‫از تنگنای مبس تاریكی‬

‫از منجلب تیه این دنیا‬

‫بانگ پر از نیاز مرا بشنو‬

‫آه‪ ،‬ای خدای قادر بی هتا‬

‫یكدم ز گرد پیكر من بشكاف‬

‫بشكاف این حجاب سیاهی را‬

‫شاید درون سینه من بینی‬


‫این مایه گناه و تباهی را‬

‫دل نیست این دلی كه بن دادی‬

‫در خون طپیده‪ ،‬آه‪ ،‬رهایش كن‬

‫یا خالی از هوا وهوس دارش‬

‫یا پای بند مهر و وفایش كن‬

‫تنها تو آگهی و تو می دانی‬

‫اسرار آن خطای نستي را‬

‫تنها تو قادری كه ببخشائی‬

‫بر روح من‪ ،‬صفای نستي را‬

‫آه‪ ،‬ای خدا چگونه ترا گوي‬

‫كز جسم خویش خسته و بیزارم‬

‫هر شب بر آستان جلل تو‬

‫گوئی امید جسم دگر دارم‬

‫از دیدگان روشن من بستان‬

‫شوق بسوی غی دویدن را‬

‫لطفی كن ای خدا و بیاموزش‬

‫از برق چشم غی رمیدن را‬

‫عشقی بن بده كه مرا سازد‬

‫هچون فرشتگان بشت تو‬

‫یاری بن بده كه در او بینم‬

‫یك گوشه از صفای سرشت تو‬

‫یكشب ز لوح خاطر من بزدای‬

‫تصویر عشق و نقش فریبش را‬

‫خواهم بانتقام جفاكاری‬

‫در عشق تازه فتح رقیبش را‬


‫آه ای خدا كه دست توانایت‬

‫بنیان ناده عال هستی را‬

‫بنمای روی و از دل من بستان‬

‫شوق گناه و نفس پرستی را‬

‫راضی مشو كه بنده ناچیزی‬

‫عاصی شود بغی تو روی آرد‬

‫راضی مشو كه سیل سرشكش را‬

‫در پای جام باده فرو بارد‬

‫از تنگنای مبس تاریكی‬

‫از منجلب تیه این دنیا‬

‫بانگ پر از نیاز مرا بشنو‬

‫آه‪ ،‬ای خدای قادر بی هتا‬

‫***‬

‫ای ستاره ها‬

‫ای ستاره ها كه بر فراز آسان‬

‫با نگاه خود اشاره گر نشسته اید‬

‫ای ستاره ها كه از ورای ابرها‬

‫بر جهان ما نظاره گر نشسته اید‬

‫آری این منم كه در دل سكوت شب‬

‫نامه های عاشقانه پاره می كنم‬

‫ای ستاره ها اگر بن مدد كنید‬

‫دامن از غمش پر از ستاره می كنم‬

‫با دلی كه بوئی از وفا نبده است‬

‫جور بی كرانه و بانه خوشت است‬

‫در كنار این مصاحبان خودپسند‬

‫ناز و عشوه های زیركانه خوشت است‬


‫ای ستاره ها چه شد كه در نگاه من‬

‫دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟‬

‫ای ستاره ها چه شد كه بر لبان او‬

‫آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد؟‬

‫جام باده سرنگون و بستم تی‬

‫سر ناده ام بروی نامه های او‬

‫سر ناده ام كه در میان این سطور‬

‫جستجو كنم نشانی از وفای او‬

‫ای ستاره ها مگر شا هم آگهید‬

‫از دو روئی و جفای ساكنان خاك‬

‫كاینچني بقلب آسان نان شدید‬

‫ای ستاره ها‪ ،‬ستاره های خوب و پاك‬

‫من كه پشت پا زدم به هر چه هست و نیست‬

‫تا كه كام او ز عشق خود روا كنم‬

‫لعنت خدا به من اگر بز جفا‬

‫زین سپس بعاشقان باوفا كنم‬

‫ای ستاره ها كه هچو قطره های اشك‬

‫سر بدامن سیاه شب ناده اید‬

‫ای ستاره ها كز آن جهان جاودان‬

‫روزنی بسوی این جهان گشاده اید‬

‫رفته است و مهرش از دل نی رود‬

‫ای ستاره ها‪ ،‬چه شد كه او مرا نواست؟‬

‫ای ستاره ها‪ ،‬ستاره ها‪ ،‬ستاره ها‬

‫پس دیار عاشقان جاودان كجاست؟‬

‫***‬

‫حلقه‬
‫دختك خنده كنان گفت كه چیست‬

‫راز این حلقه زر‬

‫راز این حلقه كه انگشت مرا‬

‫این چني تنگ گرفته است بب‬

‫راز این حلقه كه در چهره او‬

‫اینهمه تابش و رخشندگی ست‬

‫‪:‬مرد حیان شد و گفت‬

‫حلقه خوشبختی است‪ ،‬حلقه زندگی است‬

‫هه گفتند‪ :‬مبارك باشد‬

‫دختك گفت‪ :‬دریغا كه مرا‬

‫باز در معنی آن شك باشد‬

‫سال ها رفت و شبی‬

‫زنی افسرده نظر كرد بر آن حلقه زر‬

‫دید در نقش فروزنده او‬

‫روزهائی كه بامید وفای شوهر‬

‫بدر رفته‪ ،‬هدر‬

‫زن پریشان شد و نالید كه وای‬

‫وای‪ ،‬این حلقه كه در چهره‌ او‬

‫باز هم تابش و رخشندگی است‬

‫حلقه بردگی و بندگی است‬

‫***‬

‫اندوه‬

‫كارون چون گیسوان پریشان دختی‬

‫بر شانه های لت زمي تاب می خورد‬


‫خورشید رفته است و نفس های داغ شب‬

‫بر سینه های پر تپش آب می خورد‬

‫دور از نگاه خیه من ساحل جنوب‬

‫افتاده مست عشق در آغوش نور ماه‬

‫شب با هزار چشم درخشان و پر ز خون‬

‫سر می كشد به بست عشاق بی گناه‬

‫نیزار خفته خامش و یك مرغ ناشناس‬

‫هر دم ز عمق تیه آن ضجه می كشد‬

‫مهتاب می دود كه ببیند در این میان‬

‫مرغك میان پنجه وحشت چه می كشد‬

‫بر آب های ساحل شط‪ ،‬سایه های نل‬

‫می لرزد از نسیم هوسباز نیمه شب‬

‫آوای گنگ ههمه قورباغه ها‬

‫پیچیده در سكوت پر از راز نیمه شب‬

‫در جذبه ای كه حاصل زیبائی شب است‬

‫رؤیای دور دست تو نزدیك می شود‬

‫بوی تو موج می زند آنا‪ ،‬بروی آب‬

‫چشم تو می درخشد و تاریك می شود‬

‫بیچاره دل كه با هه امید و اشتیاق‬

‫بشكست و شد بدست تو زندان عشق من‬

‫در شط خویش رفتی و رفتی از این دیار‬

‫ای شاخه شكسته ز توفان عشق من‬

‫***‬

‫صب سنگ‬
‫روز اول پیش خود گفتم‬

‫دیگرش هرگز نواهم دید‬

‫روز دوم باز می گفتم‬

‫لیك با اندوه و با تردید‬

‫روز سوم هم گذشت اما‬

‫بر سر پیمان خود بودم‬

‫ظلمت زندان مرا می كشت‬

‫باز زندانبان خود بودم‬

‫آن من دیوانه عاصی‬

‫در درون های هو می كرد‬

‫مشت بر دیوارها می كوفت‬

‫روزنی را جستجو می كرد‬

‫در درون راه می پیمود‬

‫هچو روحی در شبستانی‬

‫بر درون سایه می افكند‬

‫هچو ابری بر بیابانی‬

‫می شنیدم نیمه شب در خواب‬

‫های های گریه هایش را‬

‫در صداي گوش می كردم‬

‫درد سیال صدایش را‬

‫شرمگي می خواندمش بر خویش‬

‫از چه رو بیهوده گریانی‬

‫در میان گریه می نالید‬

‫دوستش دارم‪ ،‬نی دانی‬

‫بانگ او آن بانگ لرزان بود‬

‫كز جهانی دور بر مي خاست‬


‫لیك در من تا كه می پیچید‬

‫مرده ئی از گور بر می خاست‬

‫مرده ئی كز پیكرش می ريت‬

‫عطر شور انگیز شب بوها‬

‫قلب من در سینه می لرزید‬

‫مثل قلب بچه آهوها‬

‫در سیاهی پیش می آمد‬

‫جسمش از ذرات ظلمت بود‬

‫چون به من نزدیكت می شد‬

‫ورطه تاریك لذت بود‬

‫می نشستم خسته در بست‬

‫خیه در چشمان رؤیاها‬

‫زورق اندیشه ام‪ ،‬آرام‬

‫می گذشت از مرز دنیاها‬

‫باز تصویری غبار آلود‬

‫زآن شب كوچك‪ ،‬شب میعاد‬

‫زآن اتاق ساكت سرشار‬

‫از سعادت های بی بنیاد‬

‫در سیاهی دست های من‬

‫می شكفت از حس دستانش‬

‫شكل سرگردانی من بود‬

‫بوی غم می داد چشمانش‬

‫ریشه هامان در سیاهی ها‬

‫قلب هامان‪ ،‬میوه های نور‬

‫یكدگر را سی می كردي‬

‫با بار باغ های دور‬


‫می نشستم خسته در بست‬

‫خیه در چشمان رؤیاها‬

‫زورق اندیشه ام‪ ،‬آرام‬

‫می گذشت از مرز دنیاها‬

‫روزها رفتند و من دیگر‬

‫خود نی دان كدامینم‬

‫آن من سر سخت مغرورم‬

‫یا من مغلوب دیرینم‬

‫بگذرم گر از سر پیمان‬

‫می كشد این غم دگر بارم‬

‫می نشینم‪ ،‬شاید او آید‬

‫عاقبت روزی به دیدارم‬

‫***‬

‫از دوست داشت‬

‫امشب از آسان دیده تو‬

‫روی شعرم ستاره می بارد‬

‫در سكوت سپید كاغذها‬

‫پنجه هاي جرقه می كارد‬

‫شعر دیوانه تب آلودم‬

‫شرمگي از شیار خواهش ها‬

‫پیكرش را دوباره می سوزد‬

‫عطش جاودان آتش ها‬

‫آری‪ ،‬آغاز دوست داشت است‬

‫گر چه پایان راه ناپیداست‬

‫من به پایان دگر نیندیشم‬


‫كه هي دوست داشت زیباست‬

‫از سیاهی چرا حذر كردن‬

‫شب پر از قطره های الاس است‬

‫آنچه از شب بای می ماند‬

‫عطر سكر آور گل یاس است‬

‫آه‪ ،‬بگذار گم شوم در تو‬

‫كس نیابد ز من نشانه من‬

‫روح سوزان آه مرطوبت‬

‫بوزد بر تن ترانه من‬

‫آه‪ ،‬بگذار زین دریچه باز‬

‫خفته در پرنیان رؤیاها‬

‫با پر روشنی سفر گیم‬

‫بگذرم از حصار دنیاها‬

‫دانی از زندگی چه می خواهم‬

‫من تو باشم‪ ،‬تو‪ ،‬پای تا سر تو‬

‫زندگی گر هزارباره بود‬

‫بار دیگر تو‪ ،‬بار دیگر تو‬

‫آنچه در من نفته دریائیست‬

‫كی توان نفتنم باشد‬

‫با تو زین سهمگي توفانی‬

‫كاش یارای گفتنم باشد‬

‫بسكه لبیزم از تو‪ ،‬می خواهم‬

‫بدوم در میان صحراها‬

‫سر بكوب به سنگ كوهستان‬

‫تن بكوب به موج دریاها‬


‫بسكه لبیزم از تو‪ ،‬می خواهم‬

‫چون غباری ز خود فرو ریزم‬

‫زیر پای تو سر نم آرام‬

‫به سبك سایه تو آویزم‬

‫آری‪ ،‬آغاز دوست داشت است‬

‫گر چه پایان راه ناپیداست‬

‫من به پایان دگر نیندیشم‬

‫كه هي دوست داشت زیباست‬

‫***‬

‫صدائی در شب‬

‫نیمه شب در دل دهلیز خوش‬

‫ضربه ائی افكند طني‬

‫دل من چون دل گل های بار‬

‫پر شد از شبنم لرزان یقي‬

‫گفتم این اوست كه باز آمده است‬

‫جستم از جا و در آئینه گیج‬

‫بر خود افكندم با شوق نگاه‬

‫آه‪ ،‬لرزید لبان از عشق‬

‫تار شد چهره آئینه ز آه‬

‫شاید او وهی را می نگریست‬

‫گیسوي درهم و لب هاي خشك‬

‫شانه ام عریان در جامه خواب‬

‫لیك در ظلمت دهلیز خوش‬

‫رهگذر هر دم می كرد شتاب‬

‫نفسم ناگه در سینه گرفت‬

‫گوئي از پنجره ها روح نسیم‬

‫دید اندوه من تنها را‬

‫ريت بر گیسوی آشفته من‬

‫عطر سوزان اقاقی ها را‬

‫تند و بی تاب دویدم سوی در‬


‫ضربه پاها‪ ،‬در سینه من‬

‫چون طني نی‪ ،‬در سینه دشت‬

‫لیك در ظلمت دهلیز خوش‬

‫ضربه پاها‪ ،‬لغزید و گذشت‬

‫باد آواز حزینی سر كرد‬

‫***‬

‫دریائي‬

‫یك روز بلند آفتابی‬

‫در آبی بی كران دریا‬

‫امواج ترا به من رساندند‬

‫امواج ترانه بار تنها‬

‫چشمان تو رنگ آب بودند‬

‫آندم كه ترا در آب دیدم‬

‫در غربت آن جهان بی شكل‬

‫گوئی كه ترا به خواب دیدم‬

‫از تو تا من سكوت و حیت‬

‫از من تا تو نگاه و تردید‬

‫ما را می خواند مرغی از دور‬

‫می خواند بباغ سبز خورشید‬

‫در ما تب تند بوسه می سوخت‬

‫ما تشنه خون شور بودي‬

‫در زورق آب های لرزان‬

‫بازیچه عطر و نور بودي‬

‫می زد‪ ،‬می زد‪ ،‬درون دریا‬

‫از دلره فرو كشیدن‬

‫امواج‪ ،‬امواج ناشكیبا‬

‫در طغیان بم رسیدن‬


‫دستانت را دراز كردی‬

‫چون جریان هاي بی سرانام‬

‫لب هایت با سلم بوسه‬

‫ویران گشتند روی لب هام‬

‫یك لظه تام آسان را‬

‫در هاله ئی از بلور دیدم‬

‫خود را و ترا و زندگی را‬

‫در دایره های نور دیدم‬

‫گوئی كه نسیم داغ دوزخ‬

‫پیچید میان گیسوان‬

‫چون قطره ئی از طلی سوزان‬

‫عشق تو چكید بر لبان‬

‫آنگاه ز دوردست دریا‬

‫امواج بسوی ما خزیدند‬

‫بی آنكه مرا بویش آرند‬

‫آرام ترا فرو كشیدند‬

‫پنداشتم آن زمان كه عطری‬

‫باز از گل خواب ها تراوید‬

‫یا دست خیال من تنت را‬

‫از مرمر آب ها تراشید‬

‫پنداشتم آن زمان كه رازیست‬

‫در زاری و های های دریا‬

‫شاید كه مرا بویش می خواند‬

‫در غربت خود‪ ،‬خدای دریا‬

S-ar putea să vă placă și