Documente Academic
Documente Profesional
Documente Cultură
از دوستان عزيزم مجيد پوراحمد و حميدرضا نيكروش كه مقاله را خوانده و نكات
سودمندي در ويرايش آن يادآور شدند ،سپاسگزارم.
* حبيب برجيان« ،ترجمة زيدي قرآن به زبان طبري» ،آينة ميراث ،دورة جديد
( ،)1388ضميمه .163-105 :15
لسان :لسان التنزیل ،به کوشش مهدی محقق (تهران :بنیاد فرهنگ ایران)2535 ،
مفردات :تفسیر مفردات قرآن ،تصحیح عزیزاهلل جوینی (تهران :پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)1378 ،
خطی آستان قدس رضوی شمارة 4با ترجمة فارسی کهن ،به کوشش احمدعلی رجائی بخارائی قرآن :4فرهنگ لغات قرآن ّ
(تهران :مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی)1363 ،
کمبریج :تفسیر قرآن مجید (نسخه محفوظ در کتابخانة دانشگاه کمبریج) ج ،2تصحیح جالل متینی (تهران :بنیاد فرهنگ ایران)1349،
مقدمه دکتر مهدی محقّقمقدمة االدب ،از روی چاپ لیپزیک آلمان 1843میالدی ،با ّ علمه جاراهلل زمخشریّ ،مقدمة االدبّ :
(مؤسسه مطالعات اسالمی دانشگاه تهران– دانشگاه مک گیل)1386 ،
مصادراللغة :فرهنگ مصادرال ّلغة ،تصحیح عزیزاهلل جوینی (تهران :دانشگاه تهران)1377 ،
فرهنگنام ة قرآني :فرهنگنام ة قرآني ،با نظارت محمدجعفر ياحقي (مشــهد :بنياد پژوهشهاي اسالمي آستان قدس رضوي،
)1376 -1372
ذیل فرهنگها :علی رواقی با همکاری مریم میرشمسی ،ذیل فرهنگهای فارسی (تهران :هرمس)1381 ،
فصلنامة آیینة میراث در سال 88ضمیمهای را با عنوان «متون طبری» به چاپ رساند .این ضمیمه مجموعة دوازده مقاله
است از دکتر حبیب برجیان که در آن گویش طبری بر اساس آثار کهن و نو ،بررسی شده است .مقالة چهارم این مجموعه با
عنوان «ترجمة زیدی قرآن به زبان طبری» به معرفی نسخة 17982کتابخانة مجلس شورای اسالمی اختصاص دارد.
در این مقاله مؤلف ابتدا دربارة تاریخ احتمالی نگارش این تفسیر بحث میکند .سپس به توصیف نسخه و ویژگیهای
رسمالخطی آن میپردازد 1.سرانجام ترجمة طبری بیست سورة آخر قرآن را بررسی میکند .مؤلف در بخش پایانی و
اصلی مقالهاش به خوانش و ترجمة واژگان و عبارات طبری این تفسیر پرداخته اما در این راه دچار اشتباهات فراوانی
شــده است .به نظر میرسد این اشتباهات از آنجا ناشی شــده که مؤلف با ساختارهای زبانی و ویژگیهای آوایی این
گویش آشنایی دقیق نداشته است .این عدم آشنایی ،خوانش متن را برای مؤلف دشوار کرده است .خوانشهای نادرست
و شــکاکانة مؤلف راه را بر فهم درســت وی از متن بسته ،که این امر خود به اشتباهات بیشتر دامن زده است .دامنة
وسیع این اشتباهات باعث نگارش مقالة حاضر شد.
در ذیل خوانشها و ترجمههایی که به نظر نگارندة این سطور دارای اشتباه است ،آورده شده و سپس پیشنهاداتی
147 در زمینة شکل خوانش ،شیوة ترجمه و تحلیل واژگان و عبارات ارائه شده است:
.1مِن َع َل ٍق :ا تاجه /اتا جه خون« :از خون تازه/از یک خون»
برجیان بین «ا تاجه»« /اتا جه خون» مردد است .البته در پانویس صورت نخست را ترجیح میدهد .وی صورت نخست
را «از خــون تــازه» و صورت دوم را «از یک خون» ترجمه میکند« .اتــا» و «جه» در خوانش دوم ،همانطور که خود
برجیان اشاره میکند ،در متن شاهدی ندارند و البته مربوط به لهجههای امروزی طبریند.
در این تفسیر در ترجمة واژههای نکره از «یک»«/یکی»«/ی» استفاده میشود نه «اتا»:
صِ راطاً :راﻫﻲ /1( rāhīرَ )8/مکان ًا ُس ًوی :ﺑﻴﻜﻲ جکا /1( ba yekī jagāhپ)20/
خوانش دوم درست است« .ا »e :در ترجمة «مِن» و به معنی «از» بارها در این تفسیر آمده است« .تاجه خون» در
دورة جديد ،شمارة دوم ،بهار 1393
ق» آمده اســت .ترجمة « َعلَق» به «تاجه خون» در متن شواهد دیگری نیز داردَ :ع َل َقةً :بتاج خون ba tāja ترجمة « َعلَ ٍ
/2( xūnر )344/در قرآن شمارة 12از فرهنگنامة قرآني نيز «علق» به «خون تازه» ترجمه شده است .این واژه از ریشة
2
« tak-دویدن ،تاختن» است.
3
* tāč-a-> tāj-با تبدیل -č-> j
خوانش پیشنهادی:
4
ا تاجه خون : e tāja xūnاز خون تازه.
بررسی و نقد مقالة «ترجمةزيدي قرآن به زبان طبري»
1براي آگاهي از تاريخ نگارش اين تفسير و ويژگيهاي رسمالخطي و زباني آن نك( :محمدي :1392 ،ص .)240-239
2 Bartholomae AiW 624.
*
3شواهدی دیگر از این تحول آوایی :وجاردن vujārdanگزاردن/1( .پvi-čāra-> vujār- )18/
*
واپرداجن vāpardājanبازپردازند/1( .پpara-tāča-> pardāj- )7/
4ترجمههای کهن قرآنی این واژه را به «خون بسته» ترجمه کردهاند( .قرآن ،4لسان ،مفردات ،نسفی ،پارس،کمبریج)
« 5کا» در بسیاری از موارد به فعل پیش از خود میچسبد.
ا ِذا تُتلی :وخوننکا /1( vaxvanan kāر )10/پارس :چون فرخوانند.
اینجا در ســاخت آیه «اَن» بر زمان داللت میکند .در تفســیر ،در زیر واژه« ،ای حین راه» آمده که به داللت زمانی
«اَن» در این ســاخت اشاره دارد .این امر در ترجمههای فارسی نیز منعکس شده است :کمبریج :چون خویشتن را از
خدای همی بینیاز بیند .نسفی :چون بیند خویشتن را بي نياز .ترجمة نسفی دقیقاً با ترجمة تفسیر همخوانی دارد.
vīnaفعل مضارع سوم شخص مفرد است vīn- .مادة مضارع و -aشناسة سوم شخص مفرد است .این واژه از ریشة
vai-به معنی «دیدن» است.
6
مادة مضارع « OP. vaina-دیدن»
* vainā-> vīn-با ویژگی واجیv-> v 7
خوانش پیشنهادی:
اَن َرا ُه :خویشتنا وینکا xvēštanā vīna kāچون خویشتن را بیند.
الرجعی :وا تی خیا جا بقیامة « :باز [به] خدایت [خواهي] گشت بقیامت».
ک ُّ .3ا َِّن ا ِلی َرب ِّ َ
ســاخت «وا ...جا» یا «به ...جا» در این گویش به معنی «نزدِ /ســویِ /به »...است .این ساخت بیشتر در ترجمة
«اِلی »...یا فعلی با معنای «آمدن» که با «ضمیر متصلی» همراه است ،میآید:
الرحمنِ :وا خیا جا یعنی وا وهشت /1( vā xeyā jā ya‛nī vā vaheštر )13/وا نزدیک خدا یعنی وا بهشت .پارس: اِلَی َّ
وا نزدیک خدای .تاج و نسفی :به بهشت.
َو یَأتینا :ا وا اما جا ای /1( u vā amā jā āyaپ )12/پارس :او بیاید به نزدیک ما.
ساخت دو حرف اضافهاي« ،وا»«/به» به عنوان حرف اضافة پیشین و «جا» به عنوان حرف اضافة پسین ،سمت و ِ در این
جهت کار را نشان میدهند .برجیان چون این ساخت را در نیافته ،در پانویس آورده که «وا» را «دا» نیز میتوان خواند .ترجمة
برجیان چنین است« :باز [به] خدایت [خواهي] گشت بقیامت» .از آنجا که «گشت» معادلی در صورت طبری ندارد ،احتماالً
اشــتباه ویرایشی رخ داده و این صورت مورد نظر برجیان بوده است« :باز [به] خدایت [خواهي گشت] به قیامت» .در واقع
زمان «ال ُّرجعی» را که در ادامة آیه آمده است ،نشان میدهد.
ک» است و «بقیامة»ِ ، «وا تی خیا جا» ترجمة لفظ به لفظِ «اِلی َرب ِّ َ
خوانش پیشنهادی:
ا ِلی َرب ِّ َ
ک :وا تی خیا جا بقیامة vā tī xeyā jā ba γīyamatنزد خدایت ،به قیامت.
148
الرجعی :واجومین« :بازگشتن».
ُّ .4
برجیان در «لغت نامه»ای که در پایان مقالهاش آورده است ،به تفصیل دربارة مادة این مصدر و مشتقاتش که در این
تفسیر آمده ،بحث میکند .وی رأی پاکزاد که مادة این مصدر را jm-صورت تحول یافتة gam-ایرانی باستان دانسته است،8
رد میکند .برجیان حدس میزند که «ﺟ »-پیشوند فعلی است .وی سپس فرض خود را چنین پیش میبرد« :احیاناً همان
حرف اضافة جا/جه اســت که در عموم گویشهای طبری بر حرکت به ســوی چیزی داللت دارد» وی سپس برای قوت
بخشیدن به فرض خویش «وا جا شونه» را مثال میآورد .اما «جا» در اين مثال نه پیشوند فعلی ،که حرف اضافة پسین
اســت برای «خاک» که برجیان در مثال خویش نیاورده اســت .صورت کامل عبارتی که برجیان در مثال خویش آورده، دورة جديد ،شمارة دوم ،بهار 1393
چنین است« :ﺑﺨﺎک وا جا شونه :به خاک باز میرود»( .برای این ساخت نک( )3 :برای این عبارت نک)5 :
ساخت «واجومین» که تحلیلش مؤلف «متون طبری» را به زحمت انداخته ،چنین است :واﺟ-وﻣﻴ-نvāj-umay-an
vāj-پیشوند فعلی است که در سراسر متن نمونههایی از کاربردش دیده میشود:
َف َر َجعناکَ :اما ترا واﺟﺎوردیم amā terā vāj āvurdīmپارس :فازگرداندیم/2( .ر)18/
این پیشوند معادل باز/فاز در فارسی دری است.
بررسی و نقد مقالة «ترجمةزيدي قرآن به زبان طبري»
umay-مادة ماضی است * ā-gm.a-ta> umay- .با تحول .-t-> y9شواهد بسیاری از کاربرد این ماده در نسخه وجود دارد:
َفخَ لَفَ :پس دروﻣﻴﻦ /2( pas dar umayanر )10/پس درآمدند .تاج :پس اندر آمد.
-anپسوندی است که از مادة ماضی مصدر میسازد.
خوانش پیشنهادی:
الرجعی :واجومین vāj umayanباز آمدن .پارس و نسفی و قرآن :4بازگشتن.
ُّ
تصوير 1
149 ِ
راست صفحه آمده است( .نك :تصوير )2 این عبارت در واقع در ترجمة واژة «یع ّف ُر» از تفسیر سمت
تصوير 2
مصدر این واژه «التَّعفیر» در «مصادر اللغة» به «در خاک گردانیدن» ترجمه شــده است .در «مقدمة االدب» نیز مادة
ماضی این واژه از باب «تَ َف ُّعل» آمده است« :تَ َع َّف َر :خاک آلود شد».
خو انش پیشنهادی:
بررسی و نقد مقالة «ترجمةزيدي قرآن به زبان طبري»
10
یع ّف ُر :بخاک وا جا شونه ba xāk vā jā šūnaبه خاک باز میرود؟ خاک آلود میشود؟
.6ا َ َرا َ َ
یت :و (؟) تو دی یا مح ّمد« :و تو دیدی یا محمد؟».
برجیان واژة نخست را باز نشناخته و آن را با تردید «و» خوانده است .اما این واژه « ُه» است که به عنوان ادات پرسش
در ترجمة «اَ» استفهام آمده است .نمونههای بسیاری از کاربرد این ادات پرسش در متن دیده میشود:
ا َ َوال یَذ ُک ُرُ :ه وا ویر نیاورن /2( hu vā vīr nayāvaranر )11/آیا با یاد نیاورند؟
در ترجمههای کهن فارسی این ادات پرسش به صورتهای «اُ» و «او» آمده است( .نک :نسفی و پارس)
11
خوانش پیشنهادی:
ا َ َرا َ َ
یتُ :ه تو دی یا مح ّمد hu tu dī yā Muhammadآیا تو دیدی ای مح ّمد؟
یت» به «اخبر لی» ترجمه شده که دقیقاً معادل ترجمة طبری باز نشناخته است .در تفسیر حاشیة سمت راست« ،ا َ َرا َ َ
است( .نك :تصوير )3
تصوير 3
یت» در این متن شواهد دیگری نیز دارد:معنای «خبر دادن» برای «ا َ َرا َ َ
محمد؟ خبر بده.
محمد خبر بده /6( hu tu navīnī yā muhammad xabar badaر )12/آیا تو نبینی ای ّ ا َ َف َرا َ َ
یتُ :ه تو نوینی یا ّ
خوانش پیشنهادی:
بده mā xabar badaمرا خبر بده. ا َ َرا َ َ
یت :ما خبر َ
َ .8ک ّل لَئِن لَم یَنتَهِ :حقا که ا کفر وا ناستیره haγγā ke e kufr vā nāstīreحقا که اگر از کفر باز نایستاد.
150
13
مؤلف «متون طبری» نقل اين عبارت قرآن و ترجمة طبري آن را از ياد برده اســت« .ره» یا «یره» پس واژهایست که
بر شرط داللت دارد و به همراه «اره :اگر» یا بدون آن میآید:
ا ِن تَ َولَّیتُم :اره شما َوکردينيره /9( ara šəmā vagardīnīreر )317/اگر شما بگردید.
ا ِن اَهلَکنی :خیا اما را بساﺟﻨﻴﺮه /7( xeyā amā rā basājanīreر )325/اگر خدا ما را هالک کند.
.9لَنَس َف َع ب ِالنّاصِ َیهِ :اما ها کشیم پیشونی دماسته« :ما بکشیم ،پیشانی چسبیده»
عبارتی که برجیان به عنوان ترجمة طبری آورده ،در واقع دو ترجمة مختلف است« .اما ها کشیم» در ترجمة «ن َس َف َع»
کل عبارتِ «ل َ َنســ َف َع ب ِال ّناصِ َیهِ» نیز به صورت قیدی به «پیشونی دماسته» ترجمه شده است .از آنجا که
آمده اســتّ .
برجیان این دو ترجمه را از هم جدا نکرده ،پنداشته که «پیشونی دماسته» در ترجمة واژة دوم یعنی «ب ِال ّناصِ َیهِ» آمده دورة جديد ،شمارة دوم ،بهار 1393
اســت .اما در واقع در ترجمة دوم «ن َس َف َع» به «دماسته» و «ال ّناصِ َیهِ» به «پیشونی» ترجمه شده است .مترجم طبری
لنأخذن بناصیته» برای ّ در ترجمة اخیر «دماستن» را در معنای «گرفتن» آورده است .در تفسیر باالی صفحه نیز «ای
این عبارت آمده که معنای «گرفتن» را تأیید میکند( 14.نك :تصوير )4
بررسی و نقد مقالة «ترجمةزيدي قرآن به زبان طبري»
تصوير .4
1 2ضمير اول شخص مفرد در حالت مفعولي به همين صورت در ترجم ة طبري مقامات حريري نيز آمده است( .نك :پاكزاد.)128 :1384 ،
13قس :لَئِن لَم تَن َتهِ :اره تو اجین ســخن وانااســتی /6( ara tu ačīn saxvan vā nā estīر )8/اگر تو ازین سخن باز نایستی .پارس :اگر فاز نه
ایستی ازین.
المسا َفعه :کسی را فا گرفتن و فا کشیدن.
ُ كند:
ي م تأييد «مصادراللغة» ترجمه را «گرفتن» و «كشيدن» 14دو معناي
خوانش پیشنهادی:
ن َس َف َع :اما ها کشیم amā hā kešīmما بکشیم.
ن َس َف َع ب ِالنّاصِ َیهِ :پیشونی دماسته pīšunī damāstaپیشانی گرفته.
.11ا ِق َت ِرب :بخیا 16نزدیک باش ba xeyā nazdīk bāšبه خدا نزدیک باش.
برجیان این عبارت را ذکر نکرده است.
151
تصوير .5
دورة جديد ،شمارة دوم ،بهار 1393 ُ .13من َف ِّک َ
ین :واجوا بواین« :باز جدا شوند(گان)»؟
سبب جمع بودن واژة عربی ،با تردید نشانة جمعِ برجیان نتوانســته نقش « -این» را در «واجوا بواین» دریابد .وی به
«-گان» را در ترجمه آورده اســت -īn .نشــانة جمعی است که در پهلوی اشکانی ترفانی و فارسی میانة ترفانی کاربرد
19
داشته است.
vā juvā būصفت فاعلی اســت که از ترکیب پیشــوند ،vā-قید juvāو مادة مضارع bū-ساخته شده است( .قس
«جدا شــوندگان» در لسان) .برجیان در پانوشت ترکیب « وا جوا بواین» را ساختگی میداند؛ اما این ترکیب بارها در
بررسی و نقد مقالة «ترجمةزيدي قرآن به زبان طبري»
1 5البته «ره» در این متن به عنوان حرف اضافة پسایند و به معنی «برایِ » آمده استَ :ساَستَغف ُِر ل َ َ
ک :خیا را ﺗﻴﺮه من وخونم xeyā rā tīre
/1( mən vaxvanamپ )8/خدای را از بهر تو من بخوانم.
16در متن« ﺨ » بدون نقطه آمده است.
1 7بعید نیســت که مترجم طبری در نوشتن «شب» به صورت «شــهر» ،تحت تأثیر واژة «شهر» در ادامة آیه قرار گرفته باشد« :ل َی َل ُة ال َقد ِر
یر مِن ا َ ِ
لف شَ هر» خَ ٌ
18فارسی است« .ب» در شب بدون نقطه آمده است.
19نك :ابوالقاسمي.38 :1387،
َ .14حتّی تَأتِ َی ُهم :دا بوشانی اوما« :تا به ایشان آمد».
در ترجم ة طبري ،ســاخت «به ...جا» به کار رفته اســت( .برای ساخت «به ...جا» نک .)3 :برجیان ساخت «به ...جا»
را درنیافته و «ﺑﻮشاﻧﺠﺎ» را «بوشاﻧﻲ» خوانده است .تنها در پانوشت متذکر شده که «نی» را میتوان «نجا» هم خواند.
خوانش پیشنهادی:
َحتّی تَأتِ َی ُهم :دا بوشانجا اوما dā ba vešān jā umāتا به ایشان آمد .پارس :تا بیامد بدایشان.
.15ا َِّل مِن بَعدِ ما جا َءت ُهمّ :ال بوشونی بوما بس« :اال به ایشان آمد پس».
برجیان باز هم «بوشونجا» را «بوشونی» خوانده و در پانوشت گفته است که «نی» را میتوان «بی» خواند( .نک)14 :
(برای ba vešūn jāنک)3 :
واژة آخر در ترجمة طبری «بس :پس» حرف اضافة پسین است و در چنین ساختهایی بعد از مادة ماضی یا صفت
مفعولی میآید .مادة ماضی یا صفت مفعولی را در این ساخت باید مصدری ترجمه کرد .این ساخت در طبری امروز نیز
رایج است .برجیان این ساخت نحوی و نقش «پس» را در آن در نیافته و ترجمهای نامأنوس ارائه داده است.
خوانش پیشنهادی:
ا َِّل مِن بَعدِ ما جا َءت ُهمّ :ال بوشــونجا بوما بس ellā ba vešūn jā būmā pasمگر از ِ
پس آمدن بدیشان .پارس :مگر از
پس آنکه آمد بدیشان.
.17ا َمنوا :ایمان بیان بیاورده بون« :ایمان به ( ...؟) آورده باشند».
برجیان معنایی برای واژه «بیان» ارائه نداده و در پانویس خوانش «یبان» را نیز پیشــنهاد کرده است« .بیان» احتماالً
مطابق صورت «بدان» در فارســی اســت که dبازماندة ترکیب pad ānدر آن نمودار گشته است .در صورت طبری d
ایرانی میانه در فرآیند سایش به yبدل شده است.
152
20
خوانش پیشنهادی:
ا َمنوا :ایمان بیان بیاورده بون īman bayān bīyāvurda būnایمان بدان آورده باشند.
.18اَخ َر َجت :بدیار اور« :پدیدار آور[د] (= آشکار سازد ،بیرون ریزد).
به نظر برجیان احتماالً «اور» تصحیف «اوره» اســت .اما نیامدن شناســة سوم شخص مفرد در خط در جای جای این
متن شاهد دارد:
ن َسِ ًّیا :هيج کسا وا نفرموش بقیامه /3( hēj kasā vā nafarmuša ba qīyāmatپ )10/هيچ کس را فراموش نکند به قیامت.
خوانش پیشنهادی:
اَخ َر َجت :بدیار اور ba dīyār āvaraپدید کند ،آشکار کند. دورة جديد ،شمارة دوم ،بهار 1393
گویش ،مانند فارسی دری ،فعل سوم شخص جمع با فاعل نامشخص ،به عنوان فعل مجهول به کار میرود-« .ین»-īn :
در vā nemārīnشناسة سوم شخص جمع است .این شناسه بیشتر برای دوم شخص جمع به کار میرود .اما در سراسر
متن شواهدی از کاربرد این شناسه برای سوم شخص جمع هم دیده میشود:
ن /5( bakədīnپ )21/کردند.
َص َن ُعوا :بکدی
برجیان از آنجا که این شناسه را مخصوص دوم شخص جمع پنداشته در ترجمه سرگردان شده است.
خوانش پیشنهادی:
ل ِ ُی َروا :دا وشونا وا نمارین dā vešūnā vā nemārīnتا ایشان را بازنمایند.
تصوير .7
.23یَ َره :ورا بوینی در کفاره وناهون« :او را ببینی (یا «آنرا ببیند») در کفارۀ گناهان».
بررسی و نقد مقالة «ترجمةزيدي قرآن به زبان طبري»
-īدر bavīnīشناســة سوم شخص مفرد است .این شناسه بیشــتر برای دوم شخص مفرد به کار میرود ،اما به عنوان
شناسة سوم شخص مفرد نیز در متن شواهدی دارد:
ا َ َفال یَعلَ ُم :ندوﻧﻲ این ادمی nadunī īn ādemīنداﻧﺪ این آدمی؟ (/4ر)375/
ا ِذ یَقُولُ :اون وقت که کوای ūn vaγt ke gū‛īپارس :آن وقت که گوﻳﺪ/4( .ر)27/
برجیان از آنجا که این شناسه را مخصوص دوم شخص مفرد پنداشته ،در ترجمه سرگردان شده است.
خوانش پیشنهادی:
یَــ َره :ورا بوینی در کفاره وناهون verā bavīnī dar kaffāreye vunāhūnآن را ببیند در کفارة گناهان .پارس :آنرا وا
بیند.
21افعال مجهول قرآنی در این تفســیر به صورت ســوم شخص جمع ترجمه شدهاند :یُوحی :د دل اکدین /5( del da akadīnپ )17/در
دل افکنند.
22حسن دوست.315/1 :1389 ،
َ .24والعاد ِ
ِیات :بحق اون اسپون که هاوشتون شون« :بحق آن اسبان که دوندگان/دوان میروند».
برجیان ساخت «هاوشتون» را درنیافته و در ترجمه دچار تردید شده است .در پانوشت پس از آنکه به مشخص نبودن
ســاخت این واژه اشــاره میکند ،چنین فرضی را پیش مینهد« :ها» پیشوند« ،وشت» مادة ماضی برای مادة مضارع
«وز»« ،ون» پسوند جمع.
در این متن و در ترجمة طبري مقامات حریری مادة hāveštāv-آمده است( 23.قس Phl. awištāb-و فارسی شتاب)-
24
از ریشة stap-فشردن ،تحت فشار قرار دادن
25
* abi- štāpa-> aveštāv-با تبدیل -p-> v
همان گونه که پاکزاد اشاره میکند« ،هاوشتاو» با افزودن hبه مصوت آغازین و بلند شدن این مصوت ساخته شده
است 26.افزودن hبه مصوت آغازین شواهد فراوانی در زبانهای ایرانی دارد« *ašta-> hašt :هشت».
اینجا ماده به صورت hāveštav-آمده است * abi-štapa->. :با افزوده شدن پسوند -anاز مادة مضارع صفت فاعلی
ساخته شده است.
خوانش پیشنهادی:
َوالعاد ِ
ِیات :بحق اون اســپون که هاوشتون شون be haγγe ūn aspūn ke hāveštavan šavanبحق آن اسبان که
شتابان روند.
.25ضَ ً
بحا :شیهه کنن شکمی (؟) خونه کنن« :شیهه کنان/کنند (؟) ( ...؟)
ٌ
مضافالیه میآید« .خونه» اسمی است که از «شکمی خونه» ترکیب اضافی است« .ی» نشانة اضافی است که بعد از
مادة مضارع با افزوده شدن پسوند «-ﻪ» ساخته شده است .این واژه به معنی «آواز» در متن شاهد دارد:
27
مساّ :ال پائی خونا /1( ellā pā‛ī xunāرّ )28/ال آواز پایی را .پارس :مگر پای آوازی.
ّال َه ً
بحا» چنین آمده اســت« :و َ قیل َصوت اجوافها» .این تفســیر خوانش در تفســیر باالی صفحه در باب معنای «ضَ ً
«شکمی خونه» با معنای «آوا ِز شکم» را اثبات میکند .قس نسفی :بانگ در گلو افتادگان.
خوانش پیشنهادی:
بحا :شــیره 28کنن شکمی خونه کنن šīre kənūn šekamī xuna kənūnشیهه کنان ،آوا ِز شکم کنان( .هر دو
بحا» آورده شده است).
ً «ضَ ترجمة در
ضَ ً
ترکیب
154
ِ
غیرات :بجومة اون اسپونک (؟) کافری غارة اورن( »...« :؟) آن اسبان که (؟)(...؟) غارت آوران».َ .26فال ُم
برجیان «بحرمة» را که معادل «بحق» در همین متن و در ترجمة حرف ســوگند آمده« ،بجومة» خوانده و نتوانســته
آن را معنی کند( .نك :تصوير )8نیز چون «ی» را در «کافری» به عنوان حرف اضافة مؤخر و نشانة مفعول با واسطه
تشخیص نداده ،نتوانسته نقش این واژه را در ساختار نحوی جمله دریابد .هم از این روی از ترجمه وامانده است .مراد
29
از کافر در اینجا بنا بر تفاسیر کفار «بنیکنانه»اند.
تصوير 8
خوانش پیشنهادی:
ِ
غیرات :بحرمة اون اســپونک کافری غارة اورن ba hurmate ūn aspūn ke kāferī γārat āvaranبه حرمت آن َفال ُم
اسبان که کافر[ان] را غارت آورند .کمبریج :بدان اسبان ایشان که به غارت اندر بنی کنانه تاختند.
155 در نظر داشــته ،واژه را به «وا پوشا :پوشنده» ترجمه کرده است .ترادف معنایی این دو واژه را میتوان در « َک َف َر الن َ
ِّعمة:
ِّعمة :ناسپاسی کرد نعمت را» (مقدمة االدب) نیز بازیافت .مترجم طبری از آنجا که ناسپاسی کرد نعمت را» و « َک َن َد الن َ
«کنود» صفت مشبهه است ،آن را به صورت صفت فاعلی ترجمه کرده است.
خوانش پیشنهادی:
ل َ َکنُو ٌد :وا پوشا vā pūšāپوشنده.
َ .29علی َ
ذلک :و این وی کفر (؟) ...« :کف ِر او (؟)»
برجیان چون «و» را به عنوان حرف اضافة پیشین باز نشناخته ،هم در خوانش و هم در ترجمه دچار مشکل شده است .وی
در پانوشت خوانش «واین» را نیز با تردید آورده و از ترجمة کامل عبارت نیز باز مانده است.
دورة جديد ،شمارة دوم ،بهار 1393 vaحرف اضافة پیشین است و در ترجمة « َعلی» آمده است īn veye kufr .در ترجمة «ذلک» آمده است« .ذلک»
اینجا به «کنود» بودن انســان نسبت به خداوند که در آیة پیش آمده بود ،اشاره دارد .از همین روی در زیر واژة ذلک
«ای علی کنوده» آمده است.
خوانش پیشنهادی:
َعلی َ
ذلک :و این وی کفر va īn veye kufrبر این کف ِر وی.
.32کال َف ِ
راش :چون +++سا« :چون *پروانه».
برجیان از آنجا که واژه را باز نشناخته آن را ناخوانا میداند و در پانوشت بین «قالکش» یا «چالکش» مردد است .در
ترجمه نیز با توجه به ترجمههای فارسی «پروانه» را آورده است.
در نســخه این واژه به صورت «چالکش» آمده اســت( .نك :تصوير )9این واژه مرکب است .بخش نخست این واژه
«چال» به معنی «چراغ» است« .چال» شواهد دیگری هم در
این تفسیر دارد :المِصباح :جال /3( čelāپ 37 )82/بخش دوم این
واژه «کش» مادة مضارع است« .چالکش» گونة طبری همان
واژهایست که در «شرح فارسی شهاب» به صورت «چراغکش»
در ترجمة «الفراش» آمده است( .ذیل فرهنگها) در قرآن 4
156
نیز این واژه به صورت «چرا ُکشک» آمده است.
خوانش پیشنهادی:
تصوير 9 کال َف ِ
راش :چون چالکش سا čun čelākuš sāچون پروانه،
چون چراغ کش.
َ .35حتّی زُرتُم :دا شما واشین زمون« :تا شما رفتید (؟) زمان (؟)».
ٌ
مضافالیه است ،باید همزه به عنوان نشانة اضافی میآمد، «شما واشین زمون» ترکیب اضافی است .بعد از «شما» که
اما این نشــانه گاهي در خط نمیآید 38.نیامدن نشــانة اضافی در خط باعث شده برجیان این ترکیب و ساختار نحوی
جمله را تشخیص ندهد و از ترجمه بازمان َد.
خوانش پیشنهادی:
رفتن شما .قس نسفی :تا ِ
وقت رفتن. ِ َحتّی زُرتُم :دا شما واشین زمون dā šəmā‛e vā šīyan zemūnتا زمان
خوانش پیشنهادی:
لَو تَع َل ُم َ
ون :اره دونستین ara dunastīnاگر میدانستید.
.38لِ ُک ِّل ُه َم َزةٍ لُ َم َزةٍ :هران کســا که عیب کنه دیمادیم« :بر هر آن کس که عیب کند [از
پس و] رویاروی».
برجیان معتقد است « دیمادیم» به صورت «دیمابدم» کتابت شده اما در این نسخه چنین
صورتی وجود ندارد( .نك :تصوير )11وی پنداشــته که ترجمة طبری برای کل این عبارت
آمده است .از همین روی با توجه به ترجمههای فارسی «از پس» را به عنوان معادل « ُه َم َزةٍ»
تصوير .11 آورده اســت( .قس لسانُ :ه َم َزةٍ :بدگوی از پس) .اما ترجمة طبری فقط برای «ل ِ ُک ِّل ُه َم َزةٍ»
شدن ما.
ِ بل اَن نَذ َِّل :پیش اما بذلیل بین /4( pīše amā‛e ba zalīl bayyanپ )31/پیش از ذلیل
3 8به عنوان نمونه :مِن َق ِ
ﻮن :شما بدوﻧﺴﺘﻨﺎاین /1( šəmā ba dūnastan ā‛īnپ )325/شما خواهید دانست. 39قس َﺳ َﺘﻌﻠَ ُﻤ َ
آمده است .ترجمة « ل ُ َم َزهٍ» همان است که برجیان در شمارة بعد به اشتباه در ترجمة «الَّذی» آورده است .در واقع خطی
که به اشتباه این عبارت تفسیری را به جای « ل ُ َم َزةٍ» به « الَّذی» متصل نموده ،وی را گمراه کرده است.
ترجمههای فارسی « ُه َم َزةٍ» را « بدگوی از پس» ترجمه کردهاند 40.همین امر هم به گمراهي برجیان دامن زده و «از
پس» را به ترجمه اضافه کرده است؛ چون پنداشته «دیمادیم :رویاروی» در ترجمة واژة بعدی یعنی «ل ُ َم َزةٍ» آمده است.
اما ترجمة نسفی با ترجمة این نسخه همخوانی دارد .در تفسیر نسفی بر خالف ترجمههای دیگر فارسی «ل ِ ُک ِّل ُه َم َزةٍ»
به «مر هر عیب کنندهای را به حضرت» ترجمه شده است.
خوانش پیشنهادی:
ل ُِک ِّ
ل ُه َم َزهٍ :هران کسا که عیب کنه دیمادیم har ān kasā ke eyb kəna dīmādīmهر آن کس را که عیب کند رویاروی.
.39اَلَّذی :اون کسا که مسلمونی غیبت کنه/کنی (؟) بیجا (؟)« :آن کس که مسلمانان [را] غیبت کند بیجا».
این ترجمه برای واژة « ل ُ َم َزهٍ» آمده است نه «اَلَّذی»( .نک)38 :
برجیان «پجا» را «بیجا» خوانده و «بیجا» ترجمه کرده است ،حال آنکه تفاوت معنایی « ُه َم َزهٍ» و «ل ُ َم َزهٍ» در همین غیبت
41
کردن «رویاروی» یا «از پشت سر» است( .نک )38 :در واقع اینجا «پجا :از پشت» در تقابل با «دیمادیم :رویاروی» آمده است.
خوانش پیشنهادی:
ِ
غیبت ل ُ َم َزهٍ :اون کسا که مسلمونی غیبت کنه پجا ūn kasā ke musalmūnī γeybat kəna pe jāآن کس را که
مسلمان کند از پشت.
در نســخه «وواشــنی» آمده است ،نه «دواشــنی» .پیشوند «و» معادل پیشــوند «ور» یا «فر» در فارسی دری است.
«واشنی» صفت مفعولی است که در ترجمة اسم مفعول عربی آمده است .این واژه از ریشة 2vaxš -به معنی «افروختن»
47
و «افروخته شدن» است.
*vāxša-> vāš-با تبدیل -xš-> šمادة مضارع است vāšan- .مادة متعدی است که با افزوده شدن پسوند -anبه مادة
مضارع ساخته شده است vāšanī- .مادة ماضی جعلی است که با افزوده شدن -īبه مادة مضارع ساخته شده است .در
بررسی و نقد مقالة «ترجمةزيدي قرآن به زبان طبري»
اینجا مادة ماضی ،خود بدون اضافه شدن پسوند ،به عنوان صفت مفعولی به کار رفته است.
خوانش پیشنهادی:
ال ُمو َق َدةُ :و واشنی va vāšanīبر افروخته .پارس :فر افروخته.
خوانش پیشنهادی:
اَلَّذی :اون خیا را پرستین که ūn xeya rā parastīn keآن خدا را پرستند که.
ُ .49ه َو االَبتَر :نوم بوسته اونه (؟) « : +++نام گسسته »...
خوانش و ترجمة برجیان به ظاهر به ترجمة تفســیر قرآن پارس نزدیک است .در پارس این واژه به « فی نام دنبال
بریده » ترجمه شده است .اما ترجمة طبری معادل «دنبال بریده» است نه «فی نام» .این ترکیب طبری در نسخه
شاهد دیگری ندارد .در نسخه آشکارا «توم» آمده نه «نوم» .خود برجیان نیز در پانوشت به خوانش احتمالی «توم»
اشاره کرده است .ترکیب «توم» با «گسستن» باز هم در متن شاهد دارد:
َف ُیسحِ ت َُکم :شماء توم بوسنن /4( šəmā‛e tōm busenanپ )20/تخم شما را بگسلند.
در این آیه «األبتَر» برای «عاص بن وائل» آمده است که پیامبر را به طعن «ابتر» خوانده بود ،به خاطر مرگ فرزندان
پســرش( .نک :کمبریج) از همین روی بهتر اســت به صورت واژه در نسخه وفادار بمانیم و آن را «توم :تخم» بخوانیم.
خوانش برجیان از واژة دوم نیز نه مطابق صورت نسخه است و نه از لحاظ ریشهشناسی درست است .این واژه در نسخه
48
به صورت «بوسسته» آمده است .این واژه صفت مفعولی است از ریشة « said-شکستن ،جدا کردن ،ویران کردن».
* vi-sid-ta> vusest-با تبدیل .-dt-> stقسPhl. wisest- 49:
خوانش پیشنهادی:
ُه َو االَبتَر :توم بوسسته اون بو tōm busesta ūn būگسسته تخم ،او باشد.
َ .50و ال اَنا عاب ٌِد :من نپرستیاوم« :من نپرستندهام (=پرستنده نیستم)». 160
برجیان به شــبه فعل بودن «عابد» توجه نکرده و آن را اســم فاعل در نظر گرفته اســت .از همین روی و بی اعتنا به
«عابد» در اینجا به عنوان شبه فعل ،در ترجمه به
ٌ ســاخت واژة طبری ،این واژه را به صفت فاعلی ترجمه کرده است.
صورت فعلی برگردانده شده است« .قبل ذلک الوقت» که بعد از فعل طبری یعنی «نپرستی اوم :نپرستیدهام» آمده نیز
ماضی بودن آن را تأیید میکند.
parastīمادة نقلی اســت .شناسه -umبا شناسههای پهلوی متأخر ،متون مانوی و فارسی دری متقدم قابل مقایسه
است 50.این واژه از ریشة « stā-ایستادن» است.
parastī- . 51*pari-štā-> parast-مادة نقلي است که با افزوده شدن -īبه مادة مضارع ساخته شده است.
خوانش پیشنهادی: دورة جديد ،شمارة دوم ،بهار 1393
ال اَنا عاب ٌِد :من نپرستی اوم قبل ذلک الوقت mən naparastī‛umمن نپرستیدهام قبل ذلک الوقت .کمبریج :نه من
پیش ازین هرگز آنرا پرستیدهام.
بر زمان داللت میکند و اینجا در ترجمة «ا ِذا» آمده اســت .این حرف اضافه در بســیاری از موارد به واژة پیش از خود
52
میچسبد( .نک« )2 :اﻳ »āyaفعل مضارع سوم شخص مفرد است که در ترجمة «جا َء» آمده است.
خوانش پیشنهادی:
ا ِذا جا َء :ایکا āya kāچون آید.
161 ساخت عربی ،واژه را به صورت صفت فاعلی ترجمه کردهاند :پارس :فردارنده .قرآن :4بردارنده .لسان :بارکش.
vagīrāصفت فاعلی اســت که با افزوده شدن -āبه مادة مضارع ساخته شده است va .پیشوند فعلی است و در این
متن همراه با مصدر «کیتن :گرفتن» در ترجمة ریشة «حمل» و به معنی «برداشتن» و «برگرفتن» بارها آمده است:
یَحم ُِل :وکیره vagīraبرگیرد (/6ر .)27/تاج :بردارد .پارس :فردارد.
gīr-مادة مضارع است از ریشة « grab-گرفتن».*gṛbya-> gīr- 54.
ی است که از مادة مضارع صفت فاعلی میسازد. -āپسوند
خوانش پیشنهادی:
َح ّمالَ َة :وکیرا vagīrāبرگیرنده.
.56ا َ ُعو ُذ :من خویشتن داپانم« :من خویشتن پناه میبرم».
برجیان در پانوشــت خوانش «واباتم» را نیز آورده اســت« .وا» پیشوند این فعل است ،نه «دا»(.قس پارس :وا پناهيده
شوم)« .وا پانم» در این تفسیر ،بارها در ترجمة «ا َ ُعو ُذ» آمده است.
اِن ّی ا َ ُعوذُ :من خویشتن واپانم /1(mən xvēštan vā pānamر )4/تاج :من پناه گیرم.
خوانش پیشنهادی:
ا َ ُعو ُذ :من خویشتن واپانم mən xvēštan vā pānamمن خویشتن بپایم ،من پناه برم.
.57ا ِذا َو َق َ
ب :بتاریک بو کا« :بتاریک شده گاه (=آنگاه که تاریک شود)».
« َو َق َب» فعل است .مشخص نیست چرا برجیان این واژه را به صورت صفت مفعولی مجهول ترجمه کرده است« .کا»
پسواژهایست که بر زمان داللت میکند( .نک« )2 :ﺑ» در این گویش بر سر فعل مرکب میآید:
ل َ ُنحضِ َرن َّ ُهم :اما اوشونا بحاضر کنیم /3( amā ušūnā ba hāzer kənīmر )11/تاج و پارس :حاضر کنیم ایشان را.
ٍق» «غاسِ در اصل « َو َق َب» به معنی «در آید» است( .نک :کمبریج ،قرآن 4و نسفی) .اما در ترجمة طبری به واژة
در عبارت «غاسِ ٍق ا ِذا َو َق َب» توجه و به صورت «بتاریک بو :تاریک شود» ترجمه شده است.
خوانش پیشنهادی:
ا ِذا َو َق َ
ب :بتاریک بو کا ba tārīk bū kāچون تاریک شود.
َ .58و مِن َش ِّر :اوی داپانم« :از وی (؟) پناه میبرم»
برجیان باز هم «واپانم» را «داپانم» خوانده است( .نک )56 :وی عبارت را زائد میداند؛ اما در واقع این عبارت برای فعل
162
محذوف «ا َ ُعو ُذ» آمده است.
خوانش پیشنهادی:
ا وی واپانم e vey vā pānamاز وی بپایم ،از وی پناه میبرم.
.59ال َّن ّف ِ
اثات :قودکااونن( ... « :؟)».
برجیاندرپانوشتبهمشکوکبودنقرائتاشارهکردهوبنابرترجمههایفارسیمعنای«جادوگران»
یا «دمندگان» را پیشنهاد کرده است( .قس :قرآن :4جادوی دمنده) .واژة نخست «فود» است( 58.نك:
تصوير )15این واژه بارها در این تفسیر به کار رفته است: دورة جديد ،شمارة دوم ،بهار 1393
َفاَنفُخُ :من فود کدم /4( mən fūd kədamپ 59 )67/من فوت کردم ،من دمیدم.
بــا توجه به اینکه «ن َ ّفاث» صیغة مبالغه اســت ،در ترجمه باید به صورت صفت فاعلی
ترجمه شــده باشد .شــاید بتوان «فود كااونن» را به صورت «فود کنا اونن» تصحیح کرد.
تصوير 15 ساخت فاعلی با آمدن «کنا» در این متن شواهد دیگری نیز دارد:
حاسِ بین :حساب کنا اون /2( hesāb kənā‛ūnپ )38/حساب کنندگان.
بررسی و نقد مقالة «ترجمةزيدي قرآن به زبان طبري»
خوانش پیشنهادی:
فود+کنا اونن fūd kənā‛ūnanفوت کنندگانند ،در دمندگانند.
ّاس :پس وا پس چینا اون وقتیک خیا ذکر کنن« :پس وا پس (؟) (می) چیند /نشیند آن وقتيكه خدا [را] ذکر کنند». َ .60
الخن ِ
برجیان «چینا» را «(می)چیند /نشیند» ترجمه کرده و در پانوشت «پس وا پس چینا» را ترکیبی با معنای احتمالی
«پیدا و پنهان میشود» در نظر گرفته است.
vā pas čīyanعبارت فعلی اســت .قس فارسی دری «باز پس شدن» čīnā .فعل ماضی سوم شخص مفرد است-ā .
60
شناســة سوم شخص مفرد است .این واژه از ریشة čyav-ایرانی باستان به معنای حرکت کردن ،شدن ،رفتن است.
58این واژه به صورت «پود» هم در این متن آمده است :یَو َم یُنفَخُ :اون روج که پود کنه /2( ūn rūj ke pūd kənaر )27/آن روز که فوت
کند .پارس :آن روز که در َد َمد.
59این عبارت از نسخة 12278مجلس نقل شده است.
60 Cheung EDIV 40.
«شدن» در فارسی با ریشههای šyav-در اوستای گاهانی 61و šiyav-در فارسی باستان 62مربوط است که čy-در آنها
به صورت šy-در آمده است .واژههای باقی مانده از این ریشه در زبانهای ایرانی با صورتهای اوستایی و فارسی باستان
نزدیکند ،اما در برخی از گویشها č-نشان از تحول واژگانی از -čyدارد .قس اورموی ،caw-/cyēkاستی cæwyn/cyd
63
و اورامی ču-/čīin
ترجمهها و تفاسیر فارسی نیز خوانش «وا پس چین :باز پس شدن» را تأیید میکنند .لسان :باز پس شونده و سر
در کشنده .ترکیب «باز پس شدن» در لسان دقیقاً معادل «وا پس چین» در ترجمة طبری است.
خوانش پیشنهادی:
ّاس :پس وا پس چینا اون وقتیک خیا ذکر کنــن pas vā pas čīnā ūn vaγtī ke xeyā‛e zekr kənan َ
الخن ِ
س وا پس میرود آن وقتی که خدای را ذکر کنند.پ
163
تصوير نسخة 17982مجلس از سورة علق تا سورة ناس .در اينجا اين تصاوير براي تطبيق خوانشهاي ارائه شده در اين
مقاله با صورتهاي نسخه آورده شده است.
165
167
169
171
173
175
177
179
181
183
185
187
189
191